معرفی مددکاران اجتماعییادداشتهای اختصاصی

به مناسب روز جهانی خیریه: توانمندسازی یا وابستگی؛ چالش مؤسسات خیریه

نویسنده: کیمیا واعظی؛ دانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی

05حدود یک ماه است که در مؤسسه به عنوان عضو داوطلب مشغول به کار شده ­ام. مؤسسه با ساختار سنتی مدیریت می­شود. خبری از مددکار اجتماعی به عنوان عضو اصلی، تحقیقات کامل و مصاحبه­ نیست! تنها کاری که انجام می­شود فقط بازدید منزل است آن هم اغلب به صورت گروه­های 2-3 نفره و همراه با مدارک و اسناد و حتی پرونده مددجویان!!!

یکی از مددجویان وارد مؤسسه می­شود. انگشت سبابه­ اش را مار گزیده است. به من نشانش می­دهد. کبود شده است و کاملا بی حس. می­گوید: در یکی از روستاهای اطراف مشغول کار بودم که این اتفاق برایم افتاد. دکترم گفته باید چند جلسه­ای فیزیوتراپی برم. اما پول ندارم. 55 -60 ساله می­نماید. نامش سودابه است. با دقت هر چه تمام­تر فضای مؤسسه را برانداز می­کند. می­پرسم دنبال چیزی می­گردی؟ می­گوید: راستش برای نوه­ هایم چند تکه لباس می­خواهم. مدیر مؤسسه کیسه­ لباس­های دست دوم را با انگشت اشاره نشان می­دهد. چند مراجع دیگر وارد می­شوند.­ مشغول کارم می­شوم. نیم نگاهی نیز به او دارم. متوجه شدم که هر چه را که می­پسندد در کیفش می­گذارد! آن هم لباس­هایی که میکروب زدایی نشده است! پیش از آن به مدیر پیشنهاد داده بودم که برای حفظ سلامت مددجویان بهتر است این لباس­ها ضد عفونی شوند اما هرگز چنین اقدامی انجام نشد! به سودابه نزدیک می­شوم. می­پرسم: می­تونم کمکتون کنم؟ می­گوید: نه ممنون دیگه کم­کم می­رم. پرسیدم: گفتی لباس بچه­ گانه می­خواهی ولی این لباس­هایی که برداشتی برای بزرگسالان هم مناسبه؟ می­گوید: اشکالی نداره دخترم! هر چیزی رو که به دردم نخوره می­دم به همسایه­ ها! در همین حین چند مراجع دیگر می­آیند و مشغول رسیدگی به آنان می­شوم. با عجله از مدیر خداحافظی کرد و رفت. یکی از مراجعانی که تازه آمده بود. گفت: پسرم زندان است. اگر لباس مناسبی داشته باشید ممنون میشم بهم بدید چون میخوام برم بهش سر بزنم. مدیر با تأسف پاسخ داد:  خانمی که قبل از شما آمده بود همه لباس­ها را برد! با دست خالی و ناامیدانه مؤسسه را ترک کرد!

مدیر از من راهکار می­خواهد که در چنین مواردی چه باید کرد؟ می­گویم: مدیریت! می­پرسد: چطور: پاسخ می­دهم: در وهله اول باید نیازسنجی کرد! و بر حسب نیاز خدمات رسانی کرد! و نکته مهمتر اینکه هر خدمتی که مددجویان دریافت می­کنند باید با نظارت شما یا اعضای مؤسسه باشد و همه خدمات ارائه شده ثبت و ضبط گردد!  ورودی و خروجی ها باید دقیق و مشخص باشند! به نشانه تأیید سری تکان می­دهد و می­گوید: متأسفانه ما این چیزها رو اصلا ثبت نمی­کنیم و حتی نظارت هم نمی­کنیم!

می­دانستم سودابه باز هم برای لباس می­آید. گویی آن­ها را می­فروشد. به خاطر همین کیسه­های لباس را به اتاق دیگری بردم طوری که در معرض دید نباشند! چند روزی گذشت طبق پیش بینی­ام سودابه دوباره آمد. سراغ مدیر را می­گیرد. می­داند چگونه از مهربانی او سوء استفاده کند. به او نزدیکتر می­شود و می­گوید: لباس دارید؟ مدیر می­گوید: همه لباس­ها را که بردی باهاشون چیکار کردی پس؟ می­گوید: به دردم نخوردن همه رو دادم به همسایه­ ها! به اطرافش با دقت نگاه می­کند. اما چیزی نمی یابد! شروع به آه و ناله می­کند. از شوهرش بد می­گوید: معتاد است، رهایمان کرده و معلوم نیست کدوم گوری ر رفته! من رو با 5 تا بچه تنها گذاشته! ملتمسانه به مدیر نگاه می­گند و می­گوید: می­خوام برم خونه دخترم. اما از اینجا خیلی دوره پول تاکسی هم ندارم تو رو خدا حداقل یه پولی بهم بدید. مدیر دلش به رحم می­آید. کیف پولش را در می­آورد و باز می­کند. با اشاره به او می­فهمانم که این کار را نکند! سودابه این بار دست خالی می­رود. تا دم در بدرقه­اش می­کنم. آن طرف خیابان ­می­رود. از دور نظاره ­­گرش هستم. چند دقیقه­ای منتظر می­ماند و بعد سوار تاکسی می­­شود!!!

بعداً با خبر شدم که سودابه روز بعد هم به مؤسسه آمده و دقیقا به هدف خود رسیده است! اعضای مؤسسه برنامه خاصی نداشتند و پیرو سلیقه و تجارب خود عمل می­کردند. هر کدام از آنان بستگان و افرادی که به گونه­ای به آنان مرتبط می­شد را در مؤسسه پذیرش می­کردند و برایش حقوق ماهیانه تعیین می­کردند! بدون انجام تحقیقات کامل و داشتن شرایط دریافت خدمات! بعد از بررسی­های بیشتر دریافتم که وضعیت مالی سودابه آنقدرها هم بد نیست و به کمک پسر و حمایت اطرافیانش از پس مخارجش برمی­آید اما «فرهنگ فقر به او یاد داده بود که همیشه اظهار فقر کند حتی در اوج بی نیازی»

با توجه به اینکه رسالت مؤسسات خیریه جذب مشارکت مردمی در راستای رسیدن به عدالت اجتماعی است اما متأسفانه آنچه مشاهده می­شود صرفاً اقداماتی است که در برخی از این مؤسسات با نیت خیرخواهانه و با رنگ و بوی مذهبی از سوی افرادی که کمترین آگاهی­های در این حوزه ندارند و از چالش­ها و مشکلات آن، بی اطلاع هستند، اداره می­گردد. پیشنهاد می­­گردد در راستای بهبود عملکرد مؤسسات خیریه موارد زیر لحاظ گردد.

  • جایگزینی مدیریت سیستماتیک با مدیریت سنتی در مؤسسات خیریه؛
  • یکپارچه سازی و همسو کردن فعالیت­های مؤسسات خیریه بدون اعمال سلیقه­ شخصی؛
  • توجه به توانمندسازی مددجویان به جای وابستگی­های اقتصادی؛
  • آموزش مددجویان و مداومت بر آن با هدف تضعیف و ریشه کن کردن فرهنگ فقر؛
  • واگذاری مؤسسات خیریه به صاحبان تخصص؛
  • حمایت هر چه بیشتر دولت از مؤسسات خیریه در عرصه­ اقتصادی؛
  • نظارت عمیق بر عملکرد مؤسسات خیریه در راستای ارتقای ارائه خدمات؛
  • نظارت بر حقوق کار داوطلبان؛
  • حضور مددکار اجتماعی به عنوان عضو اصلی و فعال در مؤسسات خیریه؛
مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا