آسیب های اجتماعی ایران

ضرورت پيگيری بازپروری زنان معتاد دستگير شده در طرحهای فوريتی و ضربتی

photo_2016-01-28_17-24-12

ورود مقام معظم رهبری به چند مسئله و آسیب اجتماعی و دستور برای پیگیری، ارائه گزارش و حل آنها به این معناست که این آسیب‌ها از حدی که باید، گذشته و حالا مسئولان به دنبال چاره‌ای متفاوت و سریع هستند، اما مسئله درست همین‌جاست که در این شرایط و با این طرح‌ها اوضاع از آنچه بوده بدتر نشود و دامنه آسیب را به نقاط دیگر شهر و کشور نکشاند. موارد نقض در طرح‌ها و برنامه‌های مسئولان آن‌قدر زیاد است که در همین مدت کوتاه این اشکالات به شکلی آشکار و نگران‌کننده از گوشه‌های طرح‌ها بیرون افتاده است. فعلاً در طرح جمع‌آوری معتادان متجاهر شهر تهران که با اولویت محله هرندی و جمع‌آوری زنان آغاز شد، نزدیک به چهارصد زن معتاد به مرکز نگهداری شفق منتقل شدند. محله‌هایی مانند هرندی، عودلاجان و حاشیه برخی از اتوبان‌های تهران در اولویت قرار گرفت. در این طرح معتادان در صورت همراهی خودشان به مراکز ماده ١۵ منتقل شدند تا به صورت اختیاری سم‌زدایی شوند، اما در صورت تمایل‌نداشتن، به عنوان یک مجرم با آنها برخورد شده و مطابق با ماده ١۶، کاملاً اجباری به مراکز نگهداری معتادان منتقل شدند. حدود سه ماه پیش حمیدرضا آذرنیا، دبیر ستاد هماهنگی مبارزه با قاچاق مواد مخدر استان تهران، از اخذ موافقت کلی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران با فعالیت مجدد مرکز شفق خبر داد. وی با تأکید بر اینکه این مرکز برای پذیرش بیش از ۴٠٠ زن معتاد کارتن‌خواب آماده شده بود گفت: این زنان با اولویت جمع‌آوری و پس از یک دوره سم‌زدایی به مرکز بهاران در منطقه ٩ منتقل شده و حدود شش‌ ماه در این مراکز باقی می‌مانند تا علاوه بر مهارت‌آموزی، برای برگشت به جریان عادی زندگی آماده شوند، بنابر گفته های قبلی دبیر ستاد هماهنگی مبارزه با قاچاق مواد مخدر استان تهران مسئولیت نگهداری از این معتادان و رسیدگی به آنها را بخش خصوصی و گروه‌های غیردولتی بر عهده گرفته‌اند که پذیرش آنها از حدود سه ماه پیش صورت پذیرفت. زمانی زنان مستقر شده در شفق در شرایط روحی و فکری مصرف و سم زدایی قرار داشتند و نگهداری آنها در کمپ امری بدیهی بوده است ولی آیا پس از گذشت سه ماه و فعال شدن سیستم فکری و مغزی آنها بسمت عادی شدن، پیش از از بین رفتن انگیزه های بازگشت به اجتماع در ایشان بدلیل بلاتکلیفی و بیکاری و بعضاً بدون مصرف جلوه داده شدن واجب ولازم نیست؟ آیا نیاز به اجرای فاز بعدی بهمان فوریت و سرعت طرح جمع آوری نیست؟ آیا زمان مشخصی برای این انتقال به مراکز بعدی تعریف شده است؟ نکته اصلی در این طرح اینست که حدود سه ماه از استقرار زنان معتاد در کمپ شفق گذشته، صحبتهای مسولین حاکی از انتقال آنها به مراکز بهاران برای بازاموزی و اشتغال دارد ولی متأسفانه هنوز تمهیدات موثق برای انتقال زنان در دسترس نیست. جای گلایه اینجاست که در طول مدت نگهداری و پس از طی شدن دوره فیزیکی و سم زدایی آیا کلاسها و دوره هایی برای ایجاد انگیزه و پذیرش بازآموزی اجتماعی در این زنان انجام شده؟ آیا به صرف واگذاری به بخش خصوصی و پیمانکار حمایتهای فرهنگی و اجتماعی از این زنان از سوی دولت صورت گرفته است؟ قبل از انتقال آنها به مراکز بهاران آموزشهای اجتماعی و فرهنگ سازی در آنها صورت گرفته؟ بسیاری از این زنان از بدیهیات اجتماعی و رفتارهای عادی در عموم عاجزند و این بخاطر شرایط نامعقول زندگی و آسیبهایی که در آنها زندگی می کرده اند بوجود آمده که گاهی نیاز به یادآوری دوره پیش از آسیبشان برای بازگشت به شرایط عادی تر دارد. برگزاری کلاسهای آموزشی رفتار و هنجارهای اجتماعی که البته متناسب با شرایط روحی و پذیزشی آنها باشد تا قبل از انتقال به جای دیگر از بديهيات بازپروری آنهاست که متأسفانه به آن توجهی نشده و یکی از حلقه های مفقوده در طرح میباشد. بسیاری از این زنان بدلیل بیکاری و بیحوصلگی که پس از بازپروری احساس میکنند در شرایط بازگشت به اجتماع خود را نمی بینند و شاید با برگزاری دوره ها و یا دراختیار قراردادن وسایل تفریحی و سرگرمی مثل کتاب مجله و کارهای دستی با ابزار بی خطر میشد در انها انگیزه اولیه مفید بودن ایجاد کرد. نکته بعدی در طرح شفق اینست که برخی از زنان پس از طی دوره سم زدایی با مراجعه خانواده به ایشان تحویل و ترخیص شدند آیا نقش مددکاری و پیگیری مددجو پس از تحویل به خانواده ها دیده شده؟ آیا به این نکته دقت شده است که بسیاری ازین زنان بدلیل حضور در همان خانواده ها دچار آسیب شده اند؟ یا فقط به صرف ارائه مدارک هویتی و تأیید صحت اعضای خانواده بودن به ایشان تحویل شده اند؟ متأسفانه رها کردن آنها مجدداً ممکن است منجر به برگشت آنها به سیکل آسیب باشد که بعضاً در طرح های بعدی شاهد دستگیری مجدد همین افراد خواهیم بود.
بسیاری از این زنان مادر چند فرزند هستند و اشاره به این که داشتن فرزندان بدون هویت باعث عدم پذیرش از سوی مسوولین برای اتصال آنها به فرزندان یا خانواده های اقماری شان شده است. در این نکته شکی نیست که این افراد فرزندان و روابط خارج از نکاح بدلیل نداشتن سلامت عقلی و روحی داشته اند ولی آیا رها کردن همان بچه ها بدست موادفروشها یا خانه های تیمی که این زنان در آنجا سکنی داشتن کار درستی است؟ کلمه مادر یا پدر بودن با سرپرست قانونی بودن کاملاً متفاوت است و بهتر است این دو مقوله را لااقل در مورد خانواده ای از هم گسیخته در زنان آسیب تفاوت قائل شویم شاید با کمی تأمل بتوان جلوی نسل بعدی که بدلیل خارج از نکاح بودن از پدر یا مادر متجاحر و آسیب های اجتماعی ناشی از آنها گرفت. ایجاد شرایط و فرصت برای این شبه خانواده ها درصورت بازپروری عضو اصلی قابل اغماض است و وجود آنها نباید انکار شود که منجر به ایجاد چرخه جدیدی از آسیب خواهد شد. بهرحال پیشگیری همیشه در اولویت درمان در این موارد است ولی آیا میتوان وجود کودکان حاضر را کتمان کرد و مادری که در کمپ شفق است را بدلیل عدم ارائه مدارک هویتی از داشتن هویت فرزند داری محروم کرد؟ آنهم فرزندی که بدلیل دستگیری مادر در حال حاضر نزد غیرخانواده و اشخاص مجرم و خاطی نگهداری و قطعا مورد سواستفاده و درآمدزایی قرار گرفته اند. “درمصاحبه با خبرگزاري پارسينه ،موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران
اجتماعی ایران، كه سال‌ها به عنوان نماینده بهزیستی با همین موضوعات درگیر و در ارتباط بوده و حالا به عنوان فردی در جریان و آگاه، مخالفت خودرادراین نوع برخورد با معتادان متجاهر ابراز داشته و به تجربه‌های متعدد برخوردهای ضربتی بعد از انقلاب اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید: از این برخوردهای فیزیکی و اجتماعی چه نتیجه‌ای جز پخش‌شدن بیشتر آسیب حاصل شد؟ در برخورد ضربتی با این معتادان معمولا آسیب‌های بیشتری به جامعه وارد می‌شود، چراکه این افراد را نمی‌توان مادام‌العمر در زندان یا این کمپ‌ها نگه داشت و بالاخره روزی باید در را باز کنید تا آنها دوباره وارد اجتماع شوند. چلک می‌گوید نظام تأمین اجتماعی ما به یک زن با این مشخصات فقط ۵٣‌ هزار تومان به عنوان کمک‌هزینه پرداخت می‌کند، اما آیا با این رقم می‌توان زندگی کرد؟ درعین‌حال این سؤال پیش می‌آید که آیا با تقویت این نظام حمایتی از سوی بهزیستی، تأمین اجتماعی یا شهرداری و سایر ارگان‌ها، معتادان تشویق به ماندن در این شرایط نمی‌شوند؟ آیا سایر اقشار آسیب‌پذیر به پیوستن به این جرگه و استفاده از این امکانات تشویق نمی‌شوند؟ رئیس انجمن مددکاری ایران به انتقادها و اصلاح‌های متعدد درباره مراکز ماده ١۵ و ١۶ اشاره کرد و گفت: درباره هر دو این مراکز اشتباهات و اشکالات فراوانی وجود داشته و دارد و همچنان غلط پیش می‌رود. مگر ما در مراکز ماده ١۵ و حرفه‌آموزی به مددجویان و برگشت‌دادن آنها به اجتماع چقدر موفق بوده‌ایم؟ در بهترین حالت که من شخصا قبول ندارم، ١۵ تا ٢٠ درصد از معتادان اصلاح می‌شوند. یعنی تقریبا از هر صد معتاد ٨٠ معتاد دوباره به چرخه اعتیاد و خیابان برمی‌گردند.” لازم است قبل از اجرای هر طرح ضربتی به جزییات آن در افقهای دوردست تر هم نگاهی بیندازیم کاری که معمولا در طرح های فوريتی دولت در میانه راه به آن فکر میشود و تا مرحله اجرایی شدن بعضا با شکست طرح مواجه شده ایم.
برای پیشگیری از عواقب بعدی نیاز به حمایتهای دولت با همیاری بخش خصوصی است تا بصورت کارشناسی با اسیبها مقابله شود تا مرتفع گردند
نقش مددكاري در اين مسير نياز به توجه بيشتري از سوي همه نهادهاي مسول و درگير با مساله اسيبهاي اجتماعي دارد.

سمیرا مهدوی | فعال اجتماعی در آسیبهای زنان و کودکان کار

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا