جامعه معلولین ایرانحقوق شهروندی

ضرورت تغییر ساختار و اصلاح نگاه جامعه نسبت به معلولین

طالبعلی پورشریعهدر جوامع نخستين، كودكان معلول غالباً به دليل ناتوانيشان در مقاومت در برابر سختيهای زندگی بشر اوليه در سنين پايين از بين مي رفتند. در بسياری از تمدن های باستان، رسم بر اين بود كه در سالهای قحطی، تعدادی از افراد معلول را قربانی می كردند؛ زيرا اين گونه افراد را وابسته به شيطان می دانستند، فلسفه بشر دوستانه ای كه در دوره رنسانس شكوفا شد، بی شك، نگرش عمومی را نسبت به معلولين ملايم تر كرد. اين مسائل تا آن حد پيش نرفت كه درمان، مراقبت، آموزش و پرورش اين افراد را در برگيرد. با بالا رفتن رشد جمعيت، پيشرفت جوامع به سوی صنعتی شدن، وقوع سواغ و تصادفات، هر روز بر تعداد معلولين در جهان افزوده ميشد. پديد آمدن جنگ هاي اول و دوم و نيز وجود اپيدمي فلج اطفال، باعث شد دو پرتو رسيدگي به معلولين جنگي و كودكان مبتلا به فلج اطفال ، به تدريج نسبت به مراقبت از معلولين عادي شهرها نيز توجه گردد و اقداماتي در زمينه درمان و نگهداری آنها در آسايشگاهها به عمل آمد.

امروزه در سطح بين المللي ما به سه واژه كه معمولاً بطور يكسان بكار برده ميشود، و در عين حال از نظر مفهوم متفاوت اند، برخورد مي كنيم اين سه واژه عبارتند از: نقص، ناتواني و معلوليت. مفهوم نقص كه از آن تحت عنوان اختلال هم نام برده ميشود، مرتبط است با غير عادی بودن ساختار، نمود ظاهری بدن، كاركرد اُرگانيسم و سيستم بدن كه مي تواند ناشی از هر دليلی باشد به عبارت ديگر هر گونه فقدان يا ناهنجاری در زمينه جسمانی، روانی، عملكردی يا آناتومی انسان نقص ناميده می شود. ناتوانی منعكس كننده پيامدهای نقص (اختلال) در عملكرد فعاليت فرد است به عبارت ديگر هر گونه محدوديت يا فقدان در توانايی انجام فعاليتهايی كه در سطح طبيعی، از هر انساني انتظار مي رود، ناتوانی ناميده مي شود معلوليت مرتبط است با محدوديتهايی كه فرد به عنوان نتيجه نقص (اختلال) و ناتوانی تجربه ميكند؛ به عبارت ديگر معلوليت عبارت است از فقدان يا كاهش فرصتها براي سهيم شدن در زندگي اجتماعی، در سطحی برابر با ديگران.

افراد مبتلا به ناتوانيهای جسمی به دو علت در زندگی مبارزه مي كنند يكي به خاطر چيرگی به محدوديت جسمانی و ديگری به جهت اينكه مورد پذيرش ديگران قرار گيرند. از نظر تحصيلي به قدري اين افراد متفاوت هستند كه امكان اينكه بتوان نظريه خاصي را ابراز داشت وجود ندارد. بعضي از اين افراد به علت ويزيت پزشكان، بستري شدن در بيمارستانها، احتياج به استراحت طولاني در منزل و نظاير آن نمي توانند در مدرسه حضور مرتب داشته باشند و عده اي برعكس بدون هيچگونه كمكي مانند افراد عادي يادگيري دارند. گروهي احتياج به آموزشهاي خاص به علت عقب ماندگي ذهني، عوارض عصبي و نورولوژيك، اختلالات حواس و سر در گمي توام با ناتواني جسماني دارند. بعضي اگر چه از نظر بهره هوشي با افراد عادي فرقي ندارند ولي باز هم نمي توانند پيشرفت يكساني با افراد عادي داشته و اكثرا عقب مي مانند و بالاخره افرادي كه از نظر بهره هوشي بالاتر هستند با وجود ناتوانيهاي جسماني و داشتن انگيزه هاي بالا براي يادگيري، داشتن والدين و آموزگاران فهميده كه تمام وسايل را براي پيشرفت آنها تهيه مي كنند در سطوح بالاتري از جامعه كارهاي بسيار حساس را انجام مي دهند. طبق گزارشات تعداد افراد مبتلا به اختلالات و ناتوانيهاي جسماني شخصيت خاصي نداشته و تفاوتي با ساير هم قطاران ندارند و واكنش آنها نسبت به نوع ناتواني بستگي به واكنش اطرافيان، والدين، اولياء مدرسه، رفقاء، همكاران و افراد در اجتماع دارد. اين كودكان اگر چه مراحل سختي را به علت ناتواني مي گذرانند ولي بايد به آنها آموزش داد كه چطور مسئله را قبول كرده و با آن كنار بيايند بدون اينكه واكنش هاي شديد افسردگي ،تمايلات به خودكشي، پرخاشگري، حالت انتقام گيري و خرابكاري در آنها بوجود آيد.

كودكاني كه به علل ناتوانيهاي مختلف مجبورند در بيمارستان بستري شوند و يا در منزل استراحت نمايند بايد معلم در منزل داشته و يا از طرف مدرسه به آنها كمك هاي لازم بشود تا پس از بهبودي كودك از همكلاسان خود عقب نمانند.

چالش ها و موانع اساسی :

1- نگرش منفي به معلولين: از اهم چالش هاي معلولين، نگرش منفي آحاد مختلف جامعه و گروههاي مختلف معلولين است كه بيشتر از زمينه فرهنگي داشته و به جاي تاكيد بر توانمندي و نقاط قوت معلولين و پرورش استعدادها بيشتر به نقاط ضعف آنان توجه مي گردد به طوري كه مسئولين در سطح كشور در برنامه ريزي هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كمتر به مسائل و مشكلات اين قشر از جامعه توجه داشته و جايگاهي در برنامه ريزي براي آنان در نظر نمي گيرند. كارفرمايان بخش خصوصي با توجه به نگرش منفي كه به معلولين دارند كمتر به كارايي آنان توجه كرده و اگر هم كاري به اين قشر واگذار گردد از نظر ترحم و دلسوزي مي باشد.

قشرهاي مختلف مردم جامعه حتي طبقات تحصيل كرده از توانمنديهاي بالقوه و الفعل معلولين آگاهي نداشته و آنان را افرادي ناتوان مي پندارند كه قادر به كار نبوده و بيشتر نياز به كمك هاي مادي و حمايت مستمر دارند.

2- رشد جمعيت: با توجه به رشد جمعيت جوان در هرم سني ايران هر ساله به جمعيت معلولين ايران اضافه مي گردد. اگرچه سازمانهاي بين المللي به شعار تساوي و برابري فرصت ها براي معلولين تاكيد داشته و از دولتها مي خواهند اين شعار را در برنامه ريزي هاي خود سرلوحه كار قرار دهند اما عملا مشاهده مي شود كه آنان بعنوان شهروند درجه 2 قرار گرفته و قادر به رقابت و مشاركت در فعاليتهاي اجتماعي، و اقتصادي و فرهنگي همانند افراد سالم نمي باشند.

3- اشتغال معلولين: مهم ترين و اساسي ترين عامل در زندگي معلولين، خودكفايي و استقلال فردي معلول است زيرا تمام هزينه هايي كه در فرآيند توانبخشي انجام مي گيرد در نهايت در برنامه توانبخشي حرفه اي متبلور گشته به طوري كه معلول را قادر مي سازد در فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي جامعه مشاركت داشته باشد. اما با توجه به شرايط نامناسب بازار كار كه بايد هر ساله يك ميليون و دويست هزار فرصت شغلي ايجاد گردد و تعداد كثير فارغ التحصيلان دانشگاهي با توقعات بالا عملا، معلولين خصوصا افرادي كه مهارت كمتري داشته قادر به پيدا كردن كاري مناسب نخواهند بود در هر حال با توجه به بررسي هاي انجام گرفته حتي در كشورهاي صنعتي نرخ بيكاري آنان حداقل 2 الي 3 برابر افراد عادي مي باشد. در اين راستا، شغل تنها هدف نمي باشد بلكه بايد زمينه اي اشتغال مواد و پايدار براي آنان در نظر گرفته شود.

4- عدم نگرش علمي و سيستمي به مسائل معلولين: عدم نگرش علمي و سيستمي به مسائل معلولين و ابعاد مختلف فعاليت جهت توانمندسازي آنان بيشتر مسئولين كه پزشك و يا پيراپزشك هستند از بعد مسائل درماني به آنان مي پردازند تا مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي . نگرش سیستمی یعنی همه با هم به فکر این قشر باشیم . نه فقط یک نهاد یا یک ارگان .همه ی سازمانها و نهادها می بایست برنامه ریز و پاسخگو باشند و خود را ملزم به ارائه خدمات به این قشر بدانند .

5- اتوماسيون در سيستم ها: اتوماسيون تدريجي كارها و استفاده از تكنولوژي اطلاعات و سيستم هاي كامپيوتري در سازمانها و بنگاههاي اقتصادي باعث گرديده كه بيشتر مشاغل در رابطه با معلولين توسط افراد سالم اشغال شوند زيرا گروههاي مختلف معلولين به علت مشكلات فردي و موانع فيزيكي و فرهنگي در جامعه كه با آنان مواجه هستند قادر به رقابت با افراد سالم نبوده و از طرفي نياز به تكنولوژي كاربر خصوصا در مناطق محروم و روستاها براي معلولين بايد مورد توجه مسئولين قرار گيرد.

6 – مهاجرت و معلولين: سير مهاجرت روستاييان به شهرها و مراكز استانها و در نهايت به تهران بزرگ و حاشيه نشيني باعث گرديده كه اولا گروههايي از معلولين مانند عقب ماندگان ذهني، ناشنوايان كه در روستاها به آساني مي توانند به انجام كارهاي مرتبط به كشاورزي بپردازند و جذب جامعه محلي شوند، عملا به يك معضل اجتماعي در شهرها تبديل مي شوند.ثانيا گروههاي مختلف معلولين در اين جهت بيشتر در معرض آسيب هاي اجتماعي مانند اعتياد، بزهكاري، قاچاق و… قرار گيرند و ثالثا با توجه به از بين بردن هسته خانوادگي معلولين كه در جامعه محلي مورد حمايت والدين و معتمدين محل هستند از دست داده و رها شوند.

موانع فيزيكي و فرهنگي

علاوه بر موانع فيزيكي و مناسب سازي محيط كشور از نظر دسترسي معلولين به ساختمانها، حمل و نقل و معابر كه با وجود تاكيد زياد قانون جامع حمايت از معلولين اگر چه در اين جهت كارهاي زيادي انجام گرفته اما اين اقدامات بسيار اندك بوده و پاسخگوي نياز معلولين نمي باشد. مشاهده معلول كه با تحمل و رنج فراوان كاري به دست آورده اما به علت موانع فيزيكي قادر به انجام اياب و ذهاب نمي باشد، بسيار غم انگيز است. علاوه بر موانع فيزيكي معلولين با موانع فرهنگي بسياري در جامعه روبرو هستند از جمله در مدرسه، مراكز آموزشي، فرهنگي و محل زندگي.

برنامه مشاركت مردمي: در برنامه مشاركت مردمي كه سازمانهاي ارائه دهنده خدمات معلولين بر آن تاكيد دارند متاسفانه بيشتر جنبه مادي و خيريه اي داشته و ارائه برنامه اي كه بتواند زمينه مشاركت مردم و نهادهاي دولتي و خصوصي و مراكز علمي و آموزشي را در جهت توانمندسازي معلولين داشته باشد وجود ندارد.

يارانه ها و معلولين: با توجه به تصميم دولت مبنی بر علاقمند کردن یارانه ها نیاز است با بررسی های کارشناسانه نسبت به پرداخت یارانه ها به معلولین که در رابطه با معلولیت هزینه بیشتری دارند توجه گردد.

بیمه و معلولین: ارائه خدمات بیمه به معلولین در حال حاضر همانند افراد سالم بوده در صورتی که معلولین با توجه به معلولیتی که دارند هزینه بیشتری را در ارتباط با ارتز و پروتز، حمل و نقل دارا می باشند لذا نیاز به تجدید نظر در امور بیمه معلولین توسط کارشناسان ضروری به نظر میرسد.

فقر و معلولیت: با توجه به بررسی های انجام شده و نظر کارشناسان همواره بین فقر و معلولیت رابطه مستقیمی وجود دارد بطوری که اکثر معلولین خصوصا در مناطق محروم و روستاها زیر خط فقر زندگی می کنند و هر ساله به تعداد آنان اضافه می شود. زندگی افرادی که هم زیر خط فقر بوده و هم دارای معلولیت هستند و روی به تکدی گری می آورند بسیار غم انگیز است.

NGOها و معلولین: خوشبختانه در سالهای اخیر با توجه به افزایش تعداد NGO سازمانهای غیر دولتی تا حدودی توانسته اند بعنوان (Voice)عمل کرده و مسائل و مشکلات معلولین را به مسئولین ارائه دهنده خدمات به معلولین، نمایندگان محترم مجلس منتقل نماید تلاش NGOها در رابطه با تهیه و تدوین قانون جامع حمایت از معلولین والحق ایران به کنوانسیون جهانی حقوق معلولین قابل توجه بوده اما در مقابل سازمانهای ارائه دهنده خدمات متاسفانه با ارائه اعتبارات اندک در این مورد بسنده نموده و کمتر از طرحها و برنامه هایی که سازمانهای غیر دولتی ارائه می دهند استفاده می گردد.

نتیجه گیری

دیدگاههای غلط درباره معلولیت: یک فرد معلول مانند دیگر افراد جامعه با اولین واحد اجتماعی ارتباط برقرار می کند و به نظر می رسد این خانواده است که باید با آگاهی و مهارت لازم در زمینه محدودیت ها و توانمندی های فرد معلول، گام های اساسی برای کاهش مشکلات وی بردارد. با کمال تأسف باید گفت دو دیدگاه غلط در گذشته در خانواده های افراد معلول موجب افزایش معضلات اجتماعی معلولان شده است. دیدگاه اول که لازم است در آن بیشتر تأمل شود انکار وجود فرد معلول در خانواده است. برخی از خانواده ها که با مشکل معلولیت فرزند خود رو به رو می شوند بی آنکه آینده وی را در نظر بگیرند از بیم آنکه مبادا اطرافیان به این فرد طوری بنگرند که مایه سرافکندگی خانواده شود سعی می کنند وجود چنین کودکی را در خانواده انکار کنند، یا به عبارت دیگر او را از دید سایرین پنهان کنند. به نظر میرسد این نگرش نه تنها مشکلی از آن فرد معلول و خانواده اش کم نمی کند، بلکه در آینده موجب ایجاد مشکلات عدیده ای مانند انزوا طلبی فرد معلول می شود. اگر این دیدگاه جای خود را به پذیرش واقعیت و نگاه به توانمندی های فرد معلول دهد میتوان با ایجاد فرصت و امکانات برای وی از او به جای یک فرد منزوی و نیازمند، یک انسان توانمند و موفق ساخت. دیدگاه دیگری که جا دارد به آن پرداخته شود «نگاه ترحم آمیز» در برخورد با فرد معلول است که متأسفانه هم در خانواده و هم در جامعه موجب ایجاد مشکلات بی شمار روحی و اجتماعی برای فرد معلول می شود. همچنین برخی از مردم در برخورد با یک معلول بی آنکه به توانمندی وی بنگرند وی را فردی ناتوان و بیچاره می بینند و از روی ترحم و دلسوزی فکر می کنند با دادن مقداری پول می توانند کمکی به او کنند یا سعی دارند با به زبان آوردن بعضی جملات ترحم آميز نسبت به فرد معلول ابراز همدردي كنند، عوامل مختلفي در ايجاد چنين نگرشهايی نسبت به اين گونه افراد موثر است كه به آنها اشاره مي شود: يكي از اين عوامل را بايد عدم آشنايي جامعه نسبت به توانمندی های افراد دارای معلوليت دانست. عامل دوم را بايد پخش فيلم ها و سريال های تلوزيوني دانست كه در آنها يا فرد معلول را به عنوان يك انسان ناتوان و بيچاره نشان مي دهند يا از شخصيت معلول به عنوان يك سوژه طنز آميز و خنده آور بهره مي گيرند و عامل سوم را بايد در حركات و رفتارهای غير منطقی و غير مسئولانه برخي معلولان ناآگاه دانست كه بي آنكه به توانمنديهای خود توجه كنند براي آنكه بتوانند كمك ناچيزی از ديگران دريافت كنند به كارهای غير معقول مانند تكدی گری می پردازند، براي تفسير اين نگرشها بايد از راهكارهايی بهره گرفت مانند نشان دادن توانمندی های افراد معلول به جامعه با معرفی معلولان موفق به جامعه از سوی صدا و سيما و بالا بردن سطح آگاهی خانواده های دارای فرزند معلول نسبت به چگونگی رفتار با اين فرزند، آموزش افراد معلول نسبت به چگونگی برخورد با معلوليت و ايجاد حس خودباوری و اعتماد به نفس بي ترديد ايجاد فرصت اشتغال و در آمدزايی برای افراد كم توان يكي از راهكارهايی است كه می تواند به توانمند شدن جامعه معلولان كم توان يا ناتوان ما كمك كند. بايد دانست كه يك معلول از هر نوع آن يك فرد در جامعه است كه حق زندگی دارد و اين حق را نيز خداوند رحمان به او داده. بنابراين جدای از زندگی فردی حقی نيز در جامعه دارد. در نتيجه جامعه همان حقي را كه براي افراد سالم، در نظر دارد، بايد به افراد معلول نيز بدهد. با توجه به اينكه خيل زيادي از معلولين در اين اجتماع كار و فعاليت مفيد انجام مي دهند، جامعه ما نيز در اين راستا قانون جامعه معلولين را تدوين كرده است، طبق گفته خود مسئولان 70 درصد اين قانون عملاً اجرا نمی شود، در كشور ما يكي از دلايل اينكه سازمان بهزيستی در حاشيه قرار گرفته، اين است كه بهزيستی بصورت يك وزارتخانه، داراي يك وزير و پاسخگو به مجلس نمي باشد و بصورت سازمانی اداره می شود.

نکته مهم و ضروری را میتوان اینگونه بیان نمود که دیگر در جوامع امروزی با پیشرفت تکنولوژی و علم محدودیتهای معلولین کمتر شده و مطالبات آنان نیز تغییر یافته است. تک تک افراد جامعه باید در نوع نظام فکری و عملی خود تغییر کلی ایجاد نموده و این پدیده را به عنوان نقص یا محدودیت کلی نبینند بلکه به داشته های معلولین اعتقاد داشته و اعتماد کنند. معلولین منوط به یک روز یا یک هفته نیستند. بلکه می بایست همیشه به آنان توجه نمود و نیازهای آنان را در نظر گرفت و در برنامه ریزیها آنان را در اولویت قرار داد. برنامه ریزی برای دستیابی به 17 هدف اولیه و همه اهداف عالیه که یک انسان حق دستیابی به آنان را دارد. بیاییم بعد از سالها که حمایت از معلولین را فریاد زدیم از امروز کرامت آنان را در نظر داشته و با حفظ شان و جایگاه آنان با دادن مسولیتها و فراهم آوردن بستر رشد و شکوفایی آنان میدان عمل را به آنان سپرده که قطعاً معلولین نشان دادند در هر جایگاهی قرار گیرند باعث سرافرازی و افتخار هستند.

نویسنده: طالبعلی پورشریعه | مدیریت کلینیک مددکاری اجتماعی و مشاوره باران
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا