مددکاری اجتماعی ایران

زنان سرپرست خانوار، چالش و راهکارها

سلمان قادریخانواده اصلی ترین نهاد اجتماع، محل زندگی و رشد افراد، شکل گیری باورها و هنجارهای اجتماعی است. هرچند با پیشرفت تکنولوژی های جدید انتقال ارزش ها از خانواده به جامعه هدایت شده است اما این نهاد نقش و جایگاه اصلی خود را حفظ کرده است. البته تشدید آسیب های اجتماعی باعث شده است تا نقش و کارکرد خانواده تغییر یابد. در این رابطه پدیده ی بی سرپرستی و بد سرپرستی از نتایج دگرگونی و تغییر در شکل و کارکرد آن بوده است. واژه ی بی سرپرستی را می توان به فقدان مراقب و یا حامی موثر جهت نگهداری فرد گفته می شود و بد سرپرستی نیز به هرگونه آزار و اذیت جسمی، روانی، اهمال و غفلت که از طرف مراقبین و افراد موثری که وظیفه ی نگهداری و مراقبت از فرد را بر عهده دارند اطلاق نمود. عوامل متعددی بر بروز بی سرپرستی و بد سرپرستی موثر است که از جمله می توان به فوت یا از دست دادن اعضای خانواده، طلاق، وابستگی به مواد اعتیادآور، رها شدن، بروز سوانح طبیعی مانند سیل، زلزله، مهاجرت و جنگ، حمایت های اجتماعی و قانونی ضعیف از جمله این عوامل محسوب می گردد.
بی سرپرستی و بد سرپرستی بر زنان و کودکان پیامدهای مختلفی دارد و آنها را در معرض مشکلات فراوانی قرار می دهد. فقدان یک فرد موثر در زندگی باعث می شود تا افراد از وجود تکیه گاه محکم محروم شده و پیامد آن به شکل بروز مشکلات عصبی و روانی، از دست دادن اعتماد به نفس و کارکرد اجتماعی و بروز مشکلات جسمی نمایان شود. هر چند در بسیاری از کشورها قوانینی برای حمایت از زنان به تصویب رسیده است اما فرهنگ مرد سالارانه و عدم حضور آنها در تصمیم سازی و سیاست گذاری های اجتماعی و وجود موانع سیستماتیک، فرهنگی، اجتماعی و ساختاری سبب شده است تا اثرگذاری برنامه های حمایتی از این زنان کم باشد و در نتیجه فقر و مشکلات آن ها تشدید گردد. در کشور ما نیز هرچند در بخش های مختلف قوانین نسبتاً خوبی در حمایت از زنان و کودکان بی سرپرست داریم اما مشکلات و موانع فرهنگی و اجتماعی باعث شده است تا اثرگذاری اجرای این قوانین به حداقل کاهش پیدا کند. علاوه بر این در قانون برنامه ی پنجم توسعه در بخش حمایتی و توانمندسازی و در بند39 اشاراتی به حمایت از زنان سرپرست خانوار شده است اما گسترده بودن مشکلات این قشر، تعدد آسیب های و کمبود نیروهای متخصص در حوزه ی تصمیم سازی و اجرا باعث شده است تا اقدامات عملی اندکی در جهت حمایت از آن ها صورت گرفته و در نتیجه بازخورد این روند به شکل بازتولید آسیب های اجتماعی نمایان شود. لذا تقویت قوانین مربوط به زنان و کودکان، اتخاذ سیاست ها و برنامه های حمایتی در راستای توانمندسازی، کاهش آسیب و افزایش ظرفیت این افراد می تواند به کاهش مشکلات آنها منجر شود.
عوامل متعددی در بروز بی سرپرستی در بین زنان موثر است که از جمله می توان به عواملی نظیر طلاق، فوت یا اعتیاد همسر، از کار افتادگی و رها شدن توسط مردان اشاره نمود. درآمد کمتر زنان سرپرست خانوار موجب فقر نسبی آنها نسبت به مردان سرپرست خانوار شده است. بر اساس آمارهاي موجود تعداد خانواده های مرد سرپرست در ایران، بیش از 15 میلیون و 711 هزار خانوار و تعداد خانواده های زن سرپرست نیز بیش از یک میلیون و 641 هزار خانوار است. رشد خانواده های مرد سرپرست طی سالهای 75 تا 85 در حدود 38 درصد بوده است که این میزان در مورد خانواده هایی که زنان سرپرست خانوار هستند به 58درصد رسیده است. به عبارت دیگر بر اساس سرشماری سال 1385 میزان سهم زنان در سرپرستی خانواده ها 4/9 درصد بوده است. افزایش آمار طلاق در جامعه و پس از آن مرگ و میرهای ناشی از تصادفات رانندگی و فوت طبیعی را به عنوان دومین و سومین دلیل افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار محسوب می شود. اکثر زنان سرپرست خانوار در کشورمان از سطح تحصیلات و مهارت های فنی و حرفه ای پایینی برخوردارند . پایین بودن سطح آگاهی، تحصیلات، مشکلات اقتصادی و عملکرد نامناسب نظام تامین اجتماعی در کشورمان این قشر از جامعه را بیش از دیگران در معرض آسیب های اجتماعی قرار داده است( موسوی چلک،1391). با افزایش زنان سرپرست خانوار شاهد جوان تر شدن آنها هستیم كه اين مسئله مي تواند به تشديد آسيب هاي اجتماعي منجر شود. علاوه بر اين كمبود منابع حمايت اجتماعي از اين زنان و مشكلاتي كه در زمينه ي اشتغال و درآمدزايي دارند آنها را با چالش ها و مشكلات پيچيده اي مواجه مي سازد. گرايش به بزهكاري، مصرف مواد، تن فروشي، سرقت، اشتغال به مشاغل كاذب، سوء استفاده در انواع باندها و سيستم هاي قاچاق از پيامدهاي احتمالي خواهد بود. علاوه بر اين فرزندان اين زنان نيز در معرض مشكلات زيادي قرار می گیرند و اين روند باعث بازتوليد آسيب هاي اجتماعي در درون خانواده و اجتماع خواهد شد. فرزندان این خانواده ها به صورت بالقوه در معرض مشکلاتی نظیر کار در مشاغل سیاه و غیر رسمی، بزهکاری ، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه قرار دارند. برايسكو در بررسي 39 مورد از زنان سرپرست خانوار به اين نتيجه رسيد كه 75 درصد زنان از بيماري‌هاي رواني رنج مي‌برند كه عمده‌ترين آنها با طلاق همبستگي نزديك دارد كه شامل اختلالات عاطفي، شخصيت ضد اجتماعي و هيستري مي‌باشد (خسروي، 1380).
همواره مشکل فقر در خانوارهاي زن سرپرست، بيشتر از خانوارهاي با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادي، تأثير مستقيم و غيرمستقيم خود را بر وضعيت فرهنگي، اجتماعي و اكولوژيكي خانواده ها گذاشته است. بسياري از اين زنان از فقدان چتر حمايتي و تأمين مالي و اجتماعي رنج مي‌برند. در حاليكه تعداد كمي از آن ها از مزاياي بيمه هاي اجتماعي استفاده مي نمايند. از طرف ديگر‌ آنچه اغلب در مورد زنان سرپرست خانوار ناديده گرفته شده است نيازهاي رواني و عاطفي آنها بوده است. بر اساس بررسي‌هاي انجام شده نگراني، اضطراب و نا امني بيشترين دغدغه ی زنان سرپرست خانوار نسبت به آينده خود و فرزندانشان بوده است. وضعيت بد اقتصادي موجب شده است كه زنان سرپرست خانوار و فرزندان آنها از آسیب پذیرترین اقشار جامعه محسوب شوند و اغلب یکی از انواع اختلالات روانی در آنها مشاهده می شود. روانشناسان معتقدند يكي از عمده‌ترين منابع استرس براي زنان سرپرست خانواده ايفاي نقش‌هاي متعدد در زمان واحد است. عمده‌ترين نقش پذيرفته شده براي مردان نقش نان‌آوري است و استرس‌هاي مربوط به نقش در مردان معمولاً وابسته به شغل آنان است. زنان سرپرست خانواده هم بايد اداره ی امور اقتصادي را بر عهده داشته باشند و استرس‌هاي مربوط به شغل ، حرفه و تنظيم درآمد را تجربه كنند و هم استرس‌هاي نقش والديني، تربيتي و حمايتي از فرزندان را نیز داشته باشند. داشتن چنين نقش هاي چندگانه اي باعث بروز و تشديد آسيب هاي رواني و اجتماعی در آن ها خواهد شد. علاوه بر اين فقدان مردان حمايت گر نيز مشکلاتی برای این زنان ایجاد خواهد نمود. آدامز اختلالات روانشناختي زنان سرپرست خانوار مطلقه را بررسي نموده است. مادر پس از طلاق در برابر مشكلات متعدد مانند تأمين مراقبت از كودك، يافتن سرپناهي مناسب و تأمين معيشت خانواده و دشواري‌هاي ناشي از اين كه او تنها بزرگسال خانواده است و بايد نقش پدر و نقش مادر را يكجا به عهده بگيرد. لذا بايد به ايفاي نقش‌هاي چندگانه‌اي بپردازد كه در برخي موارد ايفاي اين نقش‌ها با هم در تعارض هستند. بنابراین زن هم از نظر مادي و هم از ابعاد رواني ‌ـ عاطفي دچار مشكلاتی گرديده و استرس و اضطراب بيشتري را تجربه مي‌كند.
علی رغم چالش های متعددی که زنان سرپرست خانوار دارند اما اقدامات مناسبی از سوی سازمان ها و نهادهای حمایت گر مانند سازمان های غیر دولتی، بهزیستی و کمیته ی امداد امام خمینی انجام شده است. اما با توجه به گستردگی ابعاد مشکل ضرورت طراحی مدل ها و برنامه های مناسب به منظور پیشگیری، درمان و توانمندسازی این زنان امری اجتناب ناپذیر است. هر چند واژه ی توانمندسازی واژه ی غریبی در ادبیات مددکاری اجتماعی نیست اما در عمل و در شرایط موجود جامعه واژه ی ناآشنایی است. به نظر می رسد استفاده از استراتژی های کاهش آسیب، آموزش مهارت های زندگی و اجتماعی، تامین درمان و بیمه، آموزش مهارت های حرفه ای و فراهم کردن زمینه ی فروش بازار فروش کالای تولیدی و … از مهمترین اقداماتی باشد که بتوان در حوزه ی زنان سرپرست خانوار انجام داد. عموما برنامه های اثر گذار چند بخشی و متمرکز بر سطوح مختلف جامعه ( پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالثیه) خواهد بود. بر این اساس با توجه به وضعیت زنان برنامه و اقدامات ذیل پیشنهاد می گردد:
1-بررسی، تحلیل، سبب شناسی و استفاده از الگوهای علمی و عملی و آینده پژوهی زنان سرپرست خانوار و تقویت قوانین و منابع حمایتی اجتماعی
2- توجه به استراتژی های مستمر زنان از جمله جمله مهارت های اجتماعی و زندگی، نحوه ی مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی، حمایت گیری
3- تسهیل در آموزش مهارت های فنی و حرفه ای و فراهم کردن زمینه ی اشتغال زایی و درآمد زایی آنها با حمایت دستگاه های مسئول از طریق فراهم ساختن زمینه ی اشتغال آنها و ایجاد بازاریابی برای کالای تولیدی و کمک دولت جهت ایجاد واحدهای تولیدی کوچک جهت اشتغال زایی آنها موثر می باشد. تاسیس واحدهای تولیدی کوچک در سطح محلات و انجام بازاریابی برای کالاهای تولیدی زنان سرپرست خانوار موثر خواهد بود.
4- ایجاد حمایت های بیمه ای از زنان سرپرست خانوار و کمک دولت جهت مساعدت در طرح مسکن و تسهیل در طرح های مسکن سازی
5- پیشگیری از بروز و تشدید کودک آزاری، همسر آزاری و در نتیجه ازدیاد زنان و کودکان بد سرپرست و بی سرپرست از دیگر اقدامات محسوب می شود. لذا ضروری است با حمایت های نهادهای قضایی و حمایتی زمینه ی مجازات افراد آزارگر و حمایت از این زنان وفرزندانشان صورت پذیرد.
6- با توجه به اینکه زنان در مناطق حاشیه نشین شهرها و روستاها و شهرهای کمتر توسعه یافته دارای نیازهای ویژه ای هستند ضرورت توجه ویژه ی دولت و اختصاص منابعی از درآمد جهت اجرای برنامه های اجتماع محور به منظور پیشگیری از بروز آسیب های اجتماعی و افزایش آگاهی عموم مردم در این مناطق ضروری به نظر می رسد. علاوه بر این چنین اقدامی باعث کاهش مهاجرت به کلان شهرها و در نتیجه کاهش آسیب های اجتماعی در مناطق حومه خواهد شد.
7- یکی از استراتژی های مهم طرح برنامه های مراقبت اجتماعی برای گروه های آسیب پذیر و در معرض خطر است. استفاده از شبکه ی حمایت خانوادگی و بستگان، تمرکز بر برنامه های محله محور و اجتماعات کوچک محلی به منظور کاهش آسیب های خانوادگی و اجتماعی زنان بی سرپرست اهمیت دارد. بر این اساس تقویت این شبکه ها از طریق سازمان های غیردولتی، شهرداری ها و مراکز بهزیستی می تواند در کاهش آسیب پذیری این قشر موثر باشد. علاوه بر این تمرکز دولت از موسسه گرایی به سمت موسسه زدایی و انجام امور توسط مردم و در متن جامعه منجر خواهد شد. در این رابطه اتخاذ حمایت های قانونی از چنین برنامه هایی اولویت خواهد داشت.
منابع:
– خسروی، زهره(1380)، بررسی آسیب های روانی- اجتماعی زنان سرپرست خانواده، مجله ی علوم انسانی دانشگاه الزهرا، پاییز 1380، شماره ی39
– قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران (1394 ـ 1390)
– موسوی چلک، سید حسن(1391)، زنان سرپرست خانوار، سایت انجمن مددکاران اجتماعی ایران

 

نویسنده : سلمان قادری
دانشجوی دکتری جامعه شناسی
از سری مقالات و یادداشتهای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا