وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی

به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت مددکار شهید ” عباس ورامینی “

5566

وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی ایرانیان فصل درو کردن واژه ها که رسید جاماندیم وامروز که ب یاری شمع وشب و پنجره آمده ایم  پستویمان خالی از واژه است راستی که خشکسالی عجیبیست!!! شعری نخوانده شاعر شدیم و به  یاری پروانه های سوخته رفتیم  شب را به شاهدان آیینه سپردیم و پنجه درگیسوان طلایی افتاب زدیم خواندیم و رفتیم تا فعل رسیدن راصرف کنیم اما حیف به نیمه نرسیده بال پروازمان را شکستند و شعرمان را ربودند این رسم زمین است شعرت را بخاطر بسپار و به شبهایت اعتمادکن اگرنرسیدی,,,

بنام خدای عباس

محرم امد

بازهم علم  و کتل و زنجیر و احسان  و خیرات و هیأت  و مداحی, بازهم تکایا پرازعاشقان سینه چاک ومساجد خالی

چه انگشت شمارند اصحاب یمینی که به روایت قرآن ثله من الاولین وقلیل الاخرینن,,, مردانی به پاکی شهدا ومددکارانی چون شهیدعباس ورامینی که به عباس علمدار شهره بود,,

علمداری که بچه های پرورشگاه رو تروخشک میکرد و زمان ورود امام خمینی(ره) تا صبح چشم روهم نگذاشت وپاسبان بیداربهشت زهرا(س)بود,,,

اما امروز مددکاری دیگرکشیدن دست امید برسر یتیمان نیست,,, هستند بسیاری که بخاطرنه عشق که یک لقمه نان مددکارایتامند,,, نه دست تو بود که عشق به اینجا کشاندمان نه,,,,, بگذارازنان بنویسم ازقحطی ایمان ازین که امروز دیگرنه ما آدم را میفهمیم و نه تو به سیبهای ازدهان افتاده لب میزنی,,, شاید بهتراست شیطان رابفهمیم!!!؟

امروز نه در واژه  که درکلام هم نمیتوان فهمیدمددکارکیست,,, نشستن پشت یک میزونوشیدن یک فنجان چای یا قهوه,,, چک کردن حسابهای مالی,,, یا…. همه خالی شدیم عباس مددکارحتی به اندازه یک قطره شبنم زیبایی نداریم,,, شده ایم یک وسواس بیهوده یک رویای آشفته نفهمیدیم سبزی باغی راکه خزان هم دارد,, و امروز آمده ایم تابگوییم سفالینه های سپیدی هستیم که ترکمان را بندکشی میکنیم,, اما افسوس که سفال ترمیم شده دیگرهیچگاه نونمیشود!!”

حرفهایم مثل یک نامه ی کوتاه پیشت به امانت عباس مددکارتا آن وقتی که گره کور این رشته پیدا شد,, شاید همه ما(مددکاران) به یک حس مشترک رسیدیم/ تو دعا کن که حتمأ  بیاموزیم میتوان ازچشمهای زلاله آبی تر از آبهای چشمه ها مرداب ساخت- وقتی نوشداروی مددکاری قبل ازمرگ سهراب تجویز نشود!!

شفاعتمان کن تا خداوند دستی بهاری را میهمان خانه هایمان کند شاید به دوست داشتن عادت کردیم,, مددکارشهید,,,عباس جان! ای غایت آیینه های پاک دعا کن خداوند روزی ده من وما را دردفترخلقت دوباره بنویسد و زیستنی دوباره را به روح زنگارگرفته ما پیشنهاد کند,, شاید اینبار دانستیم که چرارفتی ,دریافتیم که از آخرنمازهای نخوانده نمیتوان مومن شد بیاموزیم شرافت یک مددکار ب نام نیست که به ماندگاری آثارجاویدیست ک خلق میکند,,

یادمان باشد,,, مطرح شدن اصل نیست ک چه بسیارند مددکاران جاوید درتاریخ, که نقش های زیبا زدند,,

دست فتاده ای را گرفتی ومدالی بتوداده نشد اصلی,,, ستاره بی فروغ زندگی درراه مانده ای را روشن کردی طوری که فقط آسمان وخدایش گواهت بودند اصلی,,,

ناله ابی ناودانها را شنیدی و به عظمت باران رسیدی اصلی,,,

امیدوارم عباس های مددکار ومددکاران عباسی,,, با عطربهشتی شان پیراهن های بافته شده  از شعله های دوزخی مان راتک به تک خوشبو کنند طوری که ایینه ها تاریکی درونمان را نشانمان دهند “آمین یا رب العالمین” ,

مریم باباییان

مددکار اجتماعی

مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران
دکمه بازگشت به بالا