باید چه شود تا جامعه به فکر بیفتد که افراد دارای معلولیت نیز شهروند همین کشور هستند و باید مانند همه افراد از حقوق شهروندی برخوردار باشند؟! بتوانند به مدرسه و دانشگاه بروند. از پیادهرو و خیابان عبور کنند. کارهایشان را در بانک و ادارههای مختلف انجام دهند. به بوستان و سفرهخانه بروند و از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنند. فصل دانشگاهها آغاز شده است اما جمعی از افرادی که همین جا در نزدیکی ما زندگی میکنند از تحصیل بازماندهاند. به گزارش وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی ایرانیان به نقل از روزنامه بهار ؛ اینان افرادی دارای معلولیت به دلایل مختلف علمی یا به علت حادثه هستند که به دلیل نامناسب بودن فضاهای دانشگاهها نمیتوانند با ویلچر یا عصا وارد این محوطهها شوند و چون بسیاری از مسئولان نیز حاضر به همکاری با آنان نیستند به ناچار تصمیم میگیرند عطای دانشگاه را به لقایش ببخشند. در یک میزگرد با جمعی از افراد دارای معلولیت که معلولیتشان باعث محدودیتشان شده است اما موفقیتهای تحصیلی و شغلی مختلفی را برای خود رقم زدهاند در مجموعه توانبخشی رعد در شهرک غرب تهران به گفتوگو نشستیم. آنان از خواستهها، نیازها و علایقشان گفتند و با اندکی گلایه از مسئولان درخواست کردند که آنان را ببینند.
«محمدرضا دشتی» 41ساله مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی دارد. معلولیت او از نوع فلج اطفال و از فعالان حوزه پیگیری مسائل معلولان است. «مجید انتظاری» انحراف ستون فقرات دارد و دانشجوی ترم هفت رشته روابط عمومی در دانشگاه علمی و کاربردی واحد یک است. «طاهره رعدی» سال1376 در مقطع کارشناسی ارشد رشته آموزش فارغالتحصیل شده و مبتلا به نوروپاتی است. «مژگان صحتمند» دارای معلولیت سیپی، 38ساله است و در بخش مخابرات شهرداری کار میکند. «هدیه مرادحاصلی» 24ساله نیز سیپی دارد. او دانشجوی ترم دوم کارشناسی ارشد مدیریت حسابداری در دانشگاه آزاد تهران جنوب و شاغل در دبیرخانه شهرداری است. «سعید ضروری» 26ساله مبتلا به دیستروفی، مدیر یک آموزشگاه مجازی است و به ارائه خدمات زبان و مشاوره میپردازد. او که لیسانس ادبیات انگلیسی دارد در دو شرکت بازرگانی و تبلیغی کار میکند. «شهرام مبصر» با مدرک کاردانی روابط عمومی، مسائل معلولان را پیگیری میکند و بهتازگی موسسهای را راهاندازی کرده است. وی 16سال پیش هنگامی که سال چهارم دبیرستان بود در یک حادثه به ضایعه نخاعی دچار شد. «سحر ترابی» 27ساله نیز در 22سالگی در حادثه تصادف به ضایعه نخاعی دچار شده است. او که قبل از حادثه، مدرک کاردانی کامپیوتر گرفته بود چند سال بعد از حادثه موفق به دریافت کارشناسی در رشته خود شد.
زیستن یا زندگی
معلولان برای تحصیل در دانشگاه با دغدغههای فراوانی مواجه هستند. میزگرد با بیان همین دغدغهها آغاز میشود.
دشتی: 12سال پیش در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز تحصیل کردم. دانشگاه ما آسانسور داشت و استادان و بهخصوص رییس گروه ادبیات و زبان خیلی با من همکاری میکردند. محیط کارم نیز همکاری مناسبی با من داشتند. اما حضور در همه کلاسها برایم دشوار بود. در مسیر تردد نیز به دلیل مناسب نبودن فضاها، بسیار مشکل داشتم. فضای کارم میدان تجریش و محل تحصیلم میدان امام حسین (ع) بود.
یکی از دوستان معلولم که اکنون کارشناس حقوقی است در دانشگاه تهران تحصیل کرده است. مدیران و استادان دانشگاه با او همکاری نکردند ولی او با همکاری همکلاسان خود توانست ادامه تحصیل بدهد؛ یعنی اگر دوستانش او را برای بردن به طبقات بالا بغل نمیکردند نمیتوانست تحصیل کند. وی اکنون به عنوان کارشناس رسانه و حقوق در یکی از سازمانهای رسمی رسانهای فعالیت میکند. این موفقیتش به دلیل تحصیل اوست و تاثیر مهمی بر زندگیاش گذاشت.
اکنون به دلیل نوع تفکر مدیران دانشگاه، بسیاری از معلولان از تحصیل محروم میشوند. بحث فقط مناسبسازی نیست بلکه موضوع همکاری نکردن رییسان دانشگاههاست؛ مثلا یکی از مشکلات معلولان که به آسانی قابل رفع است انتقال کلاسها به طبقات پایین است اما گاهی مسئولان سختگیرانه با این موضوع برخورد و در عمل افراد را از تحصیل محروم میکنند. مناسبسازی فضاها نیاز به زمان طولانی دارد اما اگر نگاه مدیران تغییر کند مساله سریع رفع میشود.
افزایش توانمندیها در همه سطوح
جمع حاضر همگی معتقدند که هم معلولان باید توانمندیهای خود را ارتقا دهند و هم سازمانها و مدیران به مسائل معلولان توجه کنند.
دشتی: زمان تحصیل یک روز در دانشگاه با دختر دانشجویی که با دو عصا راه میرفت، مواجه شدم که در حال گریه بود. یکی از استادان به من گفت: تو چطور به خانه میروی؟ من با تعجب به او توضیح دادم. موضوع این بود که همدانشگاهی ما با پدرش رفت وآمد میکرد و آنروز که پدرش نتوانسته بود بیاید، دختر نمیدانست چه کار کند. توانایی فردی معلولان بسیار مهم است و باید به این موضوع توجه کرد.
انتظاری: دانشگاه ما سهطبقه است و با وجود پلههای زیاد، رمپ و آسانسور ندارد. بعضی کلاسها طبقه سوم برگزار میشود و دستشویی طبقه اول است. یک روز به یکی از مسئولان دانشگاه گفتم که من میتوانم از دستشویی طبقه سوم که متعلق به استادان است، استفاده کنم که پاسخ «نه» بود. مسئولان باید در نگرش خود نسبت به معلولان جامعه تجدید نظری داشته باشند.
من کاردانیام را در واحد 38 گذراندم. یکی از دانشجویان که اکنون دانشجوی دانشگاه رعد است و از عصا استفاده میکند آن موقع با من در همان دانشگاه بود اما ترک تحصیل کرد. او نتوانست از دانشگاه استفاده کند و حالا به دانشگاه رعد میآید در حالی که مسیرش به آن دانشگاه نزدیکتر بود. دانشگاه رعد سرویس ایاب و ذهاب دارد اما باز هم مشکلاتی هست؛ البته شهرداری وارد عمل شده و با هفتهزار تومان بچهها را جابهجا میکند. من پرروتر از خیلی از بچهها بودم و سهطبقه دانشگاه را با اینکه آسانسور نداشت طی میکردم. اکنون افراد عادی امکان دارند که در رشته مورد علاقه و مکانی نزدیک منزلشان تحصیل کنند. چرا نباید یک فرد معلول از این امکان برخوردار باشد؟ یکی از دوستان معلولم با کمک خانوادهاش سه، چهارترم دانشگاه رفت اما به علت مشکلات متعدد، خسته شد و تحصیل را رها کرد. اینطوری در واقع همه هزینههای خانواده و دولت از بین رفته است.
رعدی: من در دانشگاه تهران درس خواندم. آن موقع با عصا رفتوآمد میکردم و چون بیشتر کلاسهایم طبقه سوم برگزار میشد هر دفعه برای جابهجایی کلاس به طبقه اول با مشکل مواجه بودم. «حبیب رضایی» هنرمند بازیگر، همکلاسیام و نماینده کلاس بود. او هر دفعه با مسئول آموزش، صحبت و کلاس را جابهجا میکرد. اگر دوستانم کمک نمیکردند نمیتوانستم درس بخوانم.
من 25 سال مقام قهرمانی کشوری شنا و صدمدال و حکم ورزشی دارم و مقالههای خارجی و داخلی نوشتهام. اگر وضعیت دانشگاه به صورت کنونی نبود حتما ادامه تحصیل میدادم و در مقطع دکترا شرکت میکردم. اما وضعیت فعلی دانشگاهها سبب شده که انگیزه تحصیل دکترا را نداشته باشم.اکنون من از ویلچر استفاده میکنم؛ نه دانشگاهها وضعیت مناسبی دارند و نه کسی برای معلولان ارزشی قائل میشود. نامناسب بودن محیط اجتماع و دانشگاه، انگیزهای برای رفتن معلولان به دانشگاه باقی نمیگذارد مگر اینکه فرد مثل من پررو باشد.من اکنون در قسمت معاونت درمان دانشگاه شهیدبهشتی کار میکنم اما آنجا هم موانع، زیاد است و من با پررویی میروم. ما معلولان با شرایطی که در جامعه داریم از هیچ امکانی برخوردار نیستیم که نمود برقراری عدالت اجتماعی باشد.
صحتمند: من ترم پیش در رشته کاردانی روابط عمومی دانشگاه علمی و کاربردی شهرداری فارغالتحصیل شدم. آسانسور دانشگاه خوب بود و همه مسئولان و استادان نیز همکاری میکردند. اما مشکل اصلی زوج و فرد بودن آسانسور بود. به همین دلیل در بعضی طبقات با تعدادی پله، مواجه و مجبور میشدم از دیگران کمک بگیرم تا کارم را انجام دهم.
رعدی: اداره ما هم همینطور است. برای رفتوآمد در طبقات زوج مشکلی ندارم اما طبقات فرد چند پله دارد و در عمل برای من غیرقابل استفاده است و برای انجام کارهایم در این طبقات نمیتوانم کارهایم را پیگیری کنم و مجبورم پیغامم را به بخش مربوطه برسانم.
صحتمند: در دانشگاه برای انجام بعضی کارهای اداری و مالی باید به طبقات مختلف میرفتیم اما چون نردههای مناسبی هم وجود نداشت نمیتوانستم کارهایم را انجام دهم. در ورودی دانشگاه از سنگ گرانیت استفاده شده بود که برای افرادی که از عصا استفاده میکنند بسیار سُر و لغزنده است. به همین دلیل چند بار زمین خوردم.
حضور در فضاهای شهری
دسترسی به مکانهای مختلف برای بهرهمندی از خدمات اجتماعی، شهری، ورزشی و تفریحی از حقوق اولیه شهروندی محسوب میشود که در بسیاری مواقع افراد دارای معلولیت از آنها بینصیب میمانند.صحتمند: چند روز پیش به شیراز رفته بودم. به من گفتند که نمیتوانم به تخت جمشید بروم. اما من دوست داشتم این مکان تاریخی را ببینم؛ بنابراین 120پله را به زحمت بالا رفتم و عکس و فیلم گرفتم. این مکان که فضای گردشگری است باید مناسبسازی شده باشد درحالی که اینطور نیست. ورودی آنجا هم از سنگ است نه آسفالت و تردد برای افراد عصایی و ویلچری دشوار است.
رعدی: حق اولیه هر فرد استفاده از خدمات بانک است درحالی که ما حتی از این امکان نیز نمیتوانیم استفاده کنیم.
مرادحاصلی: در محیط آموزشی فضای مناسب برای تردد و استفاده معلولان از کلاسها درنظر گرفته نشده است. بعضی افراد فکر میکنند افراد دارای معلولیت نیاز به ادامه تحصیل ندارند و فقط سواد خواندن و نوشتن برای این گروه کافی است و وقتی معلولی را در دانشگاه یا محیط اجتماعی میبینند به جای روحیه دادن میگویند تو دیگر چرا درس میخوانی یا سر کار میروی؟ خود من این صحبت را بارها شنیدهام. البته مسلما قصدشان محبت است اما برای ما خوشایند نیست و در واقع خارج و طرد کردن معلولان از جامعه است. در دانشگاه ما یک آسانسور هست که معمولا من به عنوان آخرین نفر بعد از اینکه همه رفتند میتوانم از آن استفاده کنم. رمپها شیب تندی دارد و در فضاهایی که تعداد پلهها کم است نرده وجود ندارد و برای من قابل استفاده نیست.
فرهنگسازی در جامعه امروز بسیار ضروری است و هر فردی در جامعه حق ادامه تحصیل و پیشرفت دارد. اما چون فرهنگسازی صورت نگرفته به همین دلیل برای این گروهها در مجتمعهای آموزشی حتی سهم کمی درنظر گرفته نشده است.در باور عمومی فقط افرادی حق استفاده از امکانات جامعه را دارند که از نظر جسمی سالم باشند. حتی در دانشگاه یا مکانهایی که آسانسور هست افراد سالم برای استفاده از آن مشتاقترند. گاهی هم افراد سالم اعتراض یا سرزنشمان میکنند که جایشان تنگ شده است.
ضروری: خانوادهام در منجیل زندگی میکنند؛ رشته اصلیام زیستشناسی سلولی- مولکولی بود اما چون تنکابن قبول شدم و رفتوآمد به آنجا سخت بود، خانواده مخالفت کردند؛ همان هنگام در رشته زبان انگلیسی دانشگاه قزوین نیز قبول شده بودم که 30کیلومتر با خانهمان در منجیل فاصله داشت و من به این دانشگاه رفتم. دو ترم اول بهزیستی حمایت نکرد و خیلی اذیت شدم و با آژانس رفتوآمد میکردم؛ اما بالاخره با پیگیری توانستم کمکشان را جلب کنم.
سال آخر که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم آسانسور راهاندازی شد. البته برای دسترسی به آن باید از چند پله هم عبور میکردیم. طی تحصیل بیشتر کلاسهایم در طبقه پایین برگزار میشد اما گاهی هم در طبقات بالا بود ولی دوستانم و دانشگاه کمک و همکاری میکردند. درسم که تمام شد به تهران آمدم و مشغول به کار شدم.
مشکلی به نام شرایط جامعه
با اینکه مشکل معلولان جامعه نه فقط به این گروه و خانوادهشان بلکه به همه افراد جامعه ارتباط مستقیم دارد اما در شرایط فعلی، رفع مشکلات برای افراد دارای معلولیت، شخصی تلقی میشود به نحوی که انگار خود این گروه باید مشکلاتشان را در بخشهای مختلف اجتماع چارهاندیشی و رفع کنند.امسال در مقطع کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی دانشگاه آزاد همدان قبول شدم. چون دانشگاه بزرگی بود خیالم راحت شد که امکاناتش مناسب است اما وقتی به آنجا رفتم دیدم که ابتدا یا انتهای رمپها، پله و شیب تندی داشت. سایز توالتهای فرنگی نامناسب و کوچک بود. درواقع مناسبسازیها اصولی نبود. (میخندد) احتمالا برای نسل بعدی درنظر گرفته شده است که ویلچرها پرواز میکنند.
بعد فکر کردم که از میدان آزادی که محل کارم است میتوانم با اتوبوسهای بیآرتی تا دانشگاه علوم و تحقیقات بروم. با برگزاری کمیسیونهای پزشکی در تهران و همدان به تهران منتقل شدم. اما وقتی برای ثبتنام به دانشگاه علوم و تحقیقات رفتم گفتند که دانشکده زبان و ادبیات این دانشگاه در جنتآباد است. به آنجا که رفتم دیدم دانشکده بسیار کوچک و با پلههای فراوان است. ثبتنام نکردم و برای تغییر مقصد به واحد تهران مرکز در میدان امام حسین (ره) مراجعه کردم که دانشکده زبان این دانشگاه نیز در شهرک غرب است. با پرسوجو متوجه شدم که وضعیت این دانشگاه مناسب است. اکنون باید با اتوبوسهای تندرو از اکباتان به توحید بروم و با کمک دیگران از پل مدیریت عبور کنم تا وارد دانشگاه شوم. مسئولان میگویند باید باز هم در کمیسیون پزشکی شرکت کنم. درحالی که مشکل من وضعیت دانشگاه بود نه معلولیت من! که حالا مجبور شدهام طی یک هفته سهبار در کمیسیون پزشکی حضور یابم درحالی که همه مدارکم در بهزیستی موجود است.
مبصر: پس از سپری کردن دوران نقاهت و حضور در بیمارستانهای مختلف با توجه به اینکه سنم بالا رفته بود و نمیدانستم که ادامه تحصیل بدهم یا شاغل شوم، سال1380 تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و در رشته کامپیوتر دیپلم گرفتم. مدتی سر کار رفتم و سال 1385 دوباره تصمیم گرفتم دانشگاه شرکت کنم چون خیلی به تحصیل علاقه داشتم و خلائی را در زندگیام احساس میکردم. حس ادامه تحصیل و رشد در هر فردی هست؛ کوچکترین حق هر فرد حق ادامه تحصیل و پیشرفت است.
در رشته کاردانی روابط عمومی دانشگاه علوم توانبخشی بهزیستی که رشته مورد علاقهام بود قبول شدم. اما دانشگاه بهخصوص در بخش اداری اصلا مناسبسازی نشده بود؛ به همین دلیل همیشه کارهایم را همسرم انجام میداد. تحصیل در مقطع کاردانی به اندازه تحصیل دکترا برایم هزینه برداشت. متاهل و شاغل بودم و بسیار فشار تحمل میکردم. با آژانس به دانشگاه میرفتم و اگر کلاس به هر دلیلی برگزار نمیشد بدون فایده بازمیگشتم.
سال1390 در مقطع کارشناسی رشته روابط عمومی که علاقه همیشگیام بود قبول شدم اما چون دانشگاه مناسبسازی نبود، نرفتم. امسال بار دیگر احساس نیاز به ادامه تحصیل را در خود میدیدم و همسرم نیز مرا تشویق میکرد. اینبار هم در رشته روابط عمومی دانشگاه علمی و کاربردی واحد26 قبول شدم. زمانی که با شوق به دانشگاه رفتم با 16پله مقابل ساختمان مواجه شدم. آسانسور داخل ساختمان نیز قابل استفاده نبود.
دلگرمی از سوی جامعه
وقتی یک فرد به هر علتی دچار معلولیت میشود دوران دشواری را برای درک و پذیرفتن شرایط جدیدش سپری میکند؛ اجتماع در این دوران میتواند نقش موثری را در فراهم کردن آرامش برای معلولان ایفا کند که هنوز این شرایط مهیا نیست.
ترابی: من دو سال بعد از تصادفم تصمیم گرفتم درس بخوانم. پس از مشورت با افرادی که شرایط مرا داشتند متوجه شدم دانشگاه آزاد واحد تهران شمال مناسبسازی است. اما وقتی مهندسی کامپیوتر نرمافزار قبول شدم و به آنجا رفتم، دیدم که طبقه اول دانشگاه 10پله دارد و متوجه شدم دوستانی که با آنان مشورت کرده بودم به دانشکده انسانی میرفتند در حالی که من باید به دانشگاه فنی میرفتم.
به دانشکدههای دیگر رفتم و وضعیتشان را بررسی کردم. دانشگاههای علوم و تحقیقات و تهران مرکز، مناسبسازی بودند ولی کاردانی به کارشناسی رشته مرا نداشتند. دانشکده فنی واحد تهران جنوب ساختمانهای زیادی داشت اما چون من از ویلچر استفاده میکنم و این دانشگاه نیز مناسبسازی نبود برای حضور در کلاسها مشکلات زیادی داشتم و همکلاسیهایم ویلچر مرا به بالا منتقل میکردند. البته طبقات پایین هم چند پله داشت.
من عادت دارم همه کلاسها را بروم و دانشجوی ممتاز بودم. طی تحصیل، کلاسهای نظری و تئوری را جابهجا میکردند ولی برای کلاسهای عملی به ناچار باید به طبقات بالا میرفتیم. وقتی از رییس دانشگاه درخواست کردم که کلاسها را جابهجا کنند، گفتند برای یکنفر نمیتوانیم شرایط را تغییر دهیم چون هزینه زیادی دارد.
مقطع کارشناسی را با معدل 17/19 سپری کردم و اکنون میتوانم بدون کنکور در مقطع کارشناسی ارشد شرکت کنم اما فعلا انگیزه ادامه تحصیل ندارم. البته شاید بهمنماه در دانشگاه علوم و تحقیقات شرکت کنم ولی مسیر این دانشگاه نسبت به خانهام دور است و باید از تهرانپارس تا حصارک بروم. دسترسی دانشگاه تهران جنوب برای من بهتر است و به نظرم قابلیت مناسبسازی را با هزینه کم دارد. من از زمانی که معلول شدهام جایی نمیروم یا با پدرم میروم. اگر حمایت پدر و مادرم نبود نمیتوانستم درس بخوانم.
معلولیت، احتمال 50درصدی
برخی افراد دارای معلولیت که تا دورهای از زندگی شان سالم بودند به درستی درک کردهاند که برای تداوم سلامتی تا پایان عمر تضمینی وجود ندارد. چه خوب بود اگر همه افراد جامعه پیش از آنکه دچار مشکلی شوند به چنین درکی برسند.
مبصر: افراد جامعه و مسئولان باید توجه داشته باشند که معلولیت احتمال 50درصدی است و هر لحظه ممکن است هر فرد در اثر حادثه یا بیماریای جزو گروه معلولان شود. هیچکسی نمیتواند مطمئن باشد تا آخر عمر با سلامتی کامل زندگی خواهد کرد.
هیچ اختیاری به اندازه استقلال در زندگی برای انسان لذتبخش نیست. برای من سخت است که دائم از دوستانم در دانشگاه برای رفتن به طبقات بالا کمک بگیرم.درحالی که با اندکی تفکر و هزینه میتوان رمپ یا بالابر ایجاد کرد. مشکل این است که گاهی به همه رویدادها اقتصادی نگاه میکنیم. حتی گاهی دانشگاهها بیش از آنکه هدفشان رشد علم، تربیت، فرهنگ و پیشرفت افراد باشد به دنبال سودآوری اقتصادی هستند.
قوانینی با ضمانت اجرا
وضع قوانینی برای بهبود شرایط افراد دارای معلولیت، پیگیری معلولان برای دستیابی به حقوقشان و ضمانت اجرایی قوانین در جامعه امروز از اهمیت ویژهای برخوردار است.
مبصر: آیا نمیتوان قوانینی برای رعایت حقوق شهروندی معلولان درنظر گرفت؟ وقتی وزارت علوم به دانشگاهها مجوز میدهد به همه نکات سختافزاری از جمله تعداد و نوع کلاسها و ساختمان توجه میکند. پس چرا به مناسبسازی دانشگاهها به وسیله رمپ و آسانسور و بالابر که هزینه زیادی را نیز دربرنمیگیرد توجه نمیکند؟
صحتمند: در دانشگاه ما یا حتی در بعضی معابر که رمپ وجود دارد گاهی افراد میایستند، مینشینند یا پارک میکنند و در عمل برای معلولان قابل استفاده نیست و برای استفاده از این مسیرها باید با کلی عذرخواهی مسیر را باز کنیم. هم باید فرهنگسازی صورت گیرد و هم مسئولان برای بهبود وضعیت، بودجه درنظر بگیرند.
دشتی: باید فضاسازی مناسب فرهنگی صورت گیرد. پیگیریهای افراد دارای معلولیت از حقوقشان نیز در این دوره بسیار اهمیت دارد. بدون تردید دست یافتن به نتیجه مطلوب نیازمند زمان است و باید دیدگاه مدیران و رییسان دانشگاهها تغییر کند. بعضی از مسئولان نیاز به آموزش دارند تا با نیازها و دغدغههای معلولان آشنا و متوجه شوند که تصمیمگیریهای آنان میتواند بر زندگی فردی، شغلی و اجتماعی هر یک از ما چه نقشی داشته باشد. محروم کردن یک فرد از ادامه تحصیل، همه جامعه را درگیر میکند. رسانهها و معلولان در روند این فرهنگسازی نقش مهمی دارند به شکلی که باعث شوند مشکلات در جلسات مختلف دولت و نهادهای تصمیمگیر کشوری مطرح و پیگیری شود.
مبصر: البته در این مسیر باید توجه کرد افراد دارای معلولیت میخواهند مانند همه شهروندان در جامعه حضور داشته باشند. دانشگاه نیز یکی از مقاطع زندگی است که ما دوست داریم به صورت حضوری در آن حضور یابیم و تحصیل کنیم.
دشتی: بسیاری از معلولان به دلیل ناآشنایی کافی با قوانین از تحصیل و حق شهروندی خود محروم میشوند. این موضوع باید از طریق حقوقی پیگیری شود. اگر به سطح رشد واقعی در جامعه برسیم، میتوانیم حقوق خود را به درستی مطالبه کنیم. اکنون زمان پیگیری قانون جامع معلولان است. دوره خواهش کردن گذشته است و باید حقوق خود را به صورت قانونی پیگیری کنیم. دکتر هنرپرور که دکترای نانو دارد و اکنون در افریقای جنوبی، تحقیق و در کشورهای مختلف رفتوآمد میکند با مشکلات زیادی مواجه بود. او سه دوره در مقطع فوقلیسانس قبول شد اما به دلیل معلولیتش در مرحله حضوری رد و از تحصیل محروم شد که با دستور یکی از مقامات دولتی توانست به تحصیل خود ادامه دهد یا محمد مقدمشاد، مدیرعامل قبلی انجمن باور در دانشگاهی تحصیل کرد که به خاطر او آسانسور گذاشتند. او اکنون در مقطع دکترای روانشناسی تحصیل میکند.
صحتمند: قانونی هست که معلولان در مدارس عادی باید منشی داشته باشند. ولی معمولا اجرا نمیشود. من با این مشکل مواجه بودم و هنگام نوشتن، زمان کم میآوردم. این موضوع برای مدیر مدرسه قابل قبول نبود و همکاری نمیکرد تا اینکه از آموزشوپرورش استثنایی نامه آوردم و آنان پذیرفتند که من منشی داشته باشم.
جمعیت افراد دارای معلولیت
با آمارگیری درست در جامعه میتوان برنامهریزی درست و بهتری برای روند رسیدگی به مسائل افراد دارای معلولیت درنظر گرفت ولی اکنون چنین آماری در دسترس نیست.
ضروری: هیچ آمار درستی از شمار معلولان در جامعه نداریم؛ بهزیستی اعلام کرده که 24هزار نفر دانشجوی معلول در کشور تحصیل میکنند. بسیاری از مسئولان و افراد در مقایسه این جمعیت با آمار کلی دانشجویان، این شمار را بسیار کم میدانند. اما توجه نمیکنند افرادی که بر ویلچر مینشینند به دلیل فضاهای نامناسب نمیتوانند وارد فضاهای دانشگاهی شوند. بسیاری از معلولانی که اکنون در دانشگاهها تحصیل میکنند افرادی هستند که از عصا استفاده میکنند یا بدون عصا میتوانند از پله بالا بروند.
از مسئولان میپرسیم که چرا دانشگاهها و معابر برای افراد دارای معلولیت مناسبسازی نمیشود. میگویند چون معلولان در جامعه تردد نمیکنند. از معلولان میپرسیم چرا در جامعه حضور ندارند. میگویند چون فضاهای شهری مناسبسازی نیست!
انتظاری: با توجه به نوع فعالیتم که همیشه در حال تردد در شهر هستم زیاد از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم. خط اتوبوس بیآرتی تهرانپارس تا آزادی قبلا مناسبسازی بود اما از زمانی که کارتخوان گذاشتند غیرقابل استفاده شد و من با ویلچر نمیتوانم داخل ایستگاه بروم. بعد از مدتی بعضی ایستگاهها را تاشو کردند اما در مکانهایی که مشکل همچنان باقیمانده است من مجبورم با کمک مردم از محل سوار شدن به اتوبوس، وارد ایستگاه شوم. در طول مسیر نیز به دلیل جمعیت زیاد نمیتوان از صفحه مخصوص جابهجایی معلولان استفاده کرد مگر در ابتدا یا انتهای مسیر. داخل اتوبوس جایگاه مناسب هست اما معمولا توسط افراد عادی استفاده میشود. بعضی ایستگاههای مترو بهخصوص در خط کهریزک به تجریش آسانسور دارد. اما چند روز پیش به دلیل وجود نداشتن آسانسور در ایستگاه طالقانی، مجبور شدم با کمک مردم از 50پله بالا بیایم.
در بسیاری مواقع محلهایی که با تابلوی گذرگاه معلولان مشخص شده غیرقابل استفاده است. در ساختمانهای قدیمی که قابلیت نصب آسانسور یا مناسبسازی ندارند میتوان از ویلچرهای پلهرو یا بالابرهای حمل ویلچر استفاده کرد.
نگاههای ترحمآمیز
دید، نگاه و رفتار ترحمآمیز باعث آزار معلولان میشود. اگر حقوق شهروندی این افراد به موقع و بجا تحقق یابد دیگر نیازی به دلسوزی یا ترحم بیجا نیست.
مبصر: یکی از مشکلات مهم معلولان فرهنگ ترحمآمیزی است که نسبت به این گروه وجود دارد. بعضی افراد وقتی میبینند که یک فرد دارای معلولیت در حال تحصیل یا کار است از جملاتی استفاده میکنند که برای افراد دارای معلولیت خوشایند نیست. نخبههای معلول بسیاری در کشور داریم که میتوانند برای جامعه مفید باشند و کشور و دولتمردان از این استعدادها استفاده کنند اما متاسفانه با برخوردهای نامناسب، مناسبسازی نکردن دانشگاهها و نبود فرهنگ درست برای برخورد با معلولان، هم این افراد ضرر میکنند و در خانه میمانند و افسرده میشوند و هم کشور و دولت متضرر میشود و نمیتواند از استعدادها، توانمندیها و علم این گروه از جامعه بهرهمند شود. باید انسانیت و فردیت افراد برای جامعه و مسئولان مهم و ارزشمند باشد. پروفسور هافکینگ، فردی دارای معلولیت و صاحب کرسی نیوتن در دانشگاه آکسفورد است و یک جهان از علم این فرد معلول استفاده میکند. ما نیز داخل کشور چنین استعدادهایی داریم که باید به درستی و بجا از آنها استفاده کنیم. دکتر بهاره هنرپرور یکی از این افراد است که دکترای شیمی کوانتوم دارد. معلولان در جامعه ما با جسارت خود به موقعیتهای مناسب دست یافتهاند. شهری زیباست که همه شهروندان جامعه در آن حضور داشته باشند و دیده شوند.
انتظاری: از یکی از معلولان شنیدم که میگفت من هیچوقت دوست نداشتم به دانشگاه بروم چون نمیخواستم اگر به مسئولانش بگویم بالا رفتن از پلهها برایم دشوار است، بگویند اگر ناراحتی، نیا! این جملهای است که بسیاری از افراد دارای معلولیت شنیدهاند. یکی دیگر از دوستان ما که دچار معلولیت سی پی بود میتوانست از پلهها بالا برود اما دست و تکلمش، مشکل و در آزمونها نیاز به زمان بیشتری داشت اما مسئولان دانشگاه با او همکاری نمیکردند. بعضی افراد در جامعه فکر میکردند که او ناتوان ذهنی است و برخورد مناسبی با او نداشتند؛ به همین دلیل عطای دانشگاه را به لقایش بخشید.
من از تعبیر غول پلهها برای نامناسب بودن فضاها استفاده میکنم. توجه کنیم که اگر هشت تا 10درصد جامعه ما دارای معلولیت باشند همین جمعیت میتوانند دانشجو باشند درحالی که به دلیل مشکلات موجود، این رقم کمتر از یکدرصد است.
مبصر: اگر اماکن و مراکز شهری مناسبسازی شود جمعیت واقعی افراد معلول مشخص میشود؛ معلولان در وضعیت فعلی به دلیل نامناسب بودن فضاها بیرون نمیآیند و سعی میکنند با صبوری و از خودگذشتگی، فشارها را کم کنند.
ضروری: ما هنوز به معلولیت نگاه پزشکی داریم درحالی که باید نگاه اجتماعی داشته باشیم. در دانشگاه به ما گفته میشود مشکل از ماست درحالی که مساله اجتماعی است. وقتی اتوبوسهای بیآرتی در مسیر ولیعصر به پارک ملت به اتوبوسهای قدیمی تبدیل شد من نتوانستم از آنها استفاده کنم و به ناچار از شرکتی که در آن مدیر قراردادها بودم استعفا دادم. من در مقطع ابتدایی راه میرفتم. در دوره راهنمایی با عصا میتوانستم راه بروم و از 18سالگی روی ویلچر نشستم. در منزل پدریام در منجیل رمپ و بالابر داریم. اما در شهر منجیل برای گذشتن از یک مسیر کوتاه به جای عبور از 500متر باید دو کیلومتر با ویلچر طی کنم تا به مقصد برسم. اگر معابر جامعه مناسب باشد دیگر معلول نیستم. من با وضعیت فعلیام به تنهایی به مسافرتهای خارج از کشور میروم و مدتی پیش با پاراگلایدر پریدم. معلول کسی است که نتواند کارش را انجام دهد.