در عصر حاضر، تغييرات شگرفي در نظريات توسعه پديد آمده است، يكي از اين تغييرات، توجه به مقوله عاملت انساني است، چيزي كه به نوعي باعث پديدايي و تقويت نظريه هايي چون توانمندسازي در عرصه هاي مختلف به خصوص در حوزه زنان گرديده است. بر اين اساس، توانمندسازي زنان، در برگيرنده افزايش مشاركت، خود آگاهي، قابليت اعتماد و گسترش آزادي انتخاب زنان توسط خودشان است. گروهي كه اغلب در معرض آسيب هايي چون ضعف دسترسي به فرصت هاي شغلي، بي سوادي يا كم سوادي، نداشتن درآمد مستمر و ساير مشكلات روحي و رواني قرار دارند كه در صورت تشديد آن ها، خسارات قابل تأملي بر پيكره اجتماع وارد خواهد شد.
زنان سرپرست خانوار بخش مهمي از شهروندان كشور را تشكيل ميدهند. در راستاي توانمندسازي شهروندان براي نيل به جامعة مطلوب توجه به اين قشر نيز حائز اهميت است. توانمندسازي زنان در توسعة پايدار نقش اساسي دارد، ارزش هاي اصلي توسعة پايدار را بايد در ارتقاي كيفيت زندگي يعني توانمندسازي زنان و مردان در تأمين نيازهاي اساسي، تلاش در جهت رفع اختلافات طبقاتي در جامعه، رشد آگاهي عمومي، اعتماد به نفس و اعتقاد عامة مردم به اهداف توسعه و حفظ امنيت و آزادگي جستجو كرد . از اين رو رويكرد جنسيتي در حوزة برنامه ريزي براي توسعة پايدار مطرح مي شود و افزايش فرصت هاي عمومي براي نقش آفريني و مشاركت اجتماعي زنان در برنامه هاي توسعة پايدار ضروري شمرده مي شود. محروميت زنان جامعه از دست رسي به فرصت هاي برابر، ناامني اقتصادي زنان و فقر مي تواند توسعه يافتگي را تحت تأثير قرار دهد.
براي توانمندسازي زنان بايد پنج مرحله را طي كرد كه عبارتند از : رفاه، دست رسي، آگاهي، مشاركت و كنترل . در مرحلة رفاه، رفاه مادي زنان )مانند تغذيه و درآمد ( بررسي مي شود. در اين مرحله از توانمندسازي، رفع تبعيض بين زنان و مردان مد نظر قرار مي گيرد. در مرحلة دست رسي، زنان بايد به عوامل توليد(مانند زمين، كار، سر مايه)، كارهاي مولد درآمد، خدمات، آموزش هاي مهارت زا ؛كه استخدام و توليد را ممكن مي سازد و محصول و دسترنج خود دسترسي داشته باشند . در مرحلة آگاهي، زنان بايد تشخيص دهند كه مشكلات آن ها ناشي از كمبودهاي شخصي شان نيست بلكه نشأت گرفته از نقش هاي جنسيتي مربوط به فرهنگ است و به همين دليل قابل تغيير است . آگاهي در اين مفهوم به معني باور داشتن برابري است . در مرحلة مشاركت، زنان در تمام برنامه هاي مربوط به خود شركت مي كنند و مشاركت آن ها بايد با شمار آن ها در جامعه متناسب باشد . برابري در كنترل به معني توازن قدرت بين زنان و مردان است)موزر به نقل از لانگه، 1372)
تعاریف توانمندسازی
فرآیندی که طی آن زنان قادر میشوند اتکا به نفس خود را افزایش دهند، حق مستقل برای انتخاب کسب کنند، خود را سازماندهی کنند و منابعی را کنترل نمایند. این مجموعه به آنها برای کاهش فقر،حذف فرودستی و تحولات نهادی کمک خواهد کرد.
این چنین فرآیندی زنان فقیر را قادر میسازد که خود مختاری (Autonomy)، کنترل و اعتماد به نفس کسب کنند و با احساس قدرت فردی و جمعی در کنار گروهی از زنان و مردان برای تفوق بر شرایط اجتماعی مسلط تبعیضگرا اقدام نمایند.
براساس تعریف توانمندسازی، این مفهوم میتواند ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، روانی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی داشته باشد که هر یک به موارد جزئیتری، مانند مشارکت در بخش مدرن، امکان اشتغال، اعتماد به دیگران، خوداتکایی، حق انتخاب همسر، سهیم شدن در تصمیمگیریها و… قابل تفکیک هستند.
در ادبيات مربوطه ، براي تعريف اين مفهوم به گستره اي وسيع از مفاهيمي نظير، حق انتخاب، كنترل داشتن و دسترسي به منابع، احساس استقلال و اعتماد به نفس بيشتر و غيره اشاره شده است. براي نمونه، كلر و و ام بي و (1999) توانمند سازي زنان را فرايندي تعريف م يكنند كه به وسيل هي آن زنان براي سازمان دهي خودشان توانمند شد ه و اعتماد به نفس خودشان را افزايش مي دهند؛ و از حقوق خود برا ي انتخاب مستقل و كنترل بر منابع ، كه منجر به از بين رفتن جايگاه فرودستي شان مي گردد، دفاع مي كنند.
رفاه اجتماعي زنان سرپرست خانوار
يكي از ديدگا ه هاي مهمي كه در زمينه ي مسايل زنان سرپرست خانوار مطرح مي شود، ديدگاه رفاه اجتماعي است كه تعاريف متعددي از اين مفهوم شده كه به معناي نظامي از خدمات، مؤسسات يا نهادهاي اجتماعي است كه به منظور كمك و خدمت به افراد به وجود آمده، تا سلامت، زندگي بهتر و زمينه ي روابط مناسب تري براي پيشرفت قابليت ها، ظرفيت ها و توانايي انسان ها به منظور توسعه ي رفاه آن ها فراهم آور د. به همين خاطر براي توزيع شرايط رفاهي در جامعه، به خصوص براي آن دسته از افرادي كه توانايي تأمين شخصي رفاه خود را ندارند، خدمات اجتماعي شكل مي گيرد. خدمات اجتماعي، فعاليت سازمان يافته اي است كه هدف آن ها كمك به سازش و تطابق بين افراد و محيطشان است. تحقق اين هدف بستگي به نحو ه ي كار برد فنون و روش هايي دارد كه افراد، گروه ها و جوامع را قادر مي سازند تا احتياجات خود را تأمين و مشكلات مربوط به يك جامعه ي متحول را حل كرده و شرايط اقتصادي و اجتماعي خويش را بهبود بخشند؛ به طوري كه انواع مختلفي از نظا مها و خدمات تأمين اجتماعي ميتواند وجود داشته باشد كه به حمايت از نظام خانواده و اشكال مختلف آن )به خصوص زنان سرپرست خانوار( بپردازند.
سرمايه ي اجتماعي و توانمند سازي زنان سرپرست خانوار
سرمايه ي اجتماعي زناني كه سرپرستي خانواري را بر عهده دارند، مقوله اي است كه به آن توجه چنداني نشده است؛ اين در حالي است كه مفهوم سرمايه اجتماعي، تاريخ طولاني در علوم اجتماعي دارد. اين مفهوم به پيوندها و ارتباطات ميان اعضاي يك شبكه به مثابه ي منبع با ارزشي كه با خلق هنجارها و اعتما د متقابل موجب تحقق اهداف اعضا م ي شود، اشاره دار د.
محققان از زواياي متفاوتي به : طبقه بندي ابعاد سرمايه ي اجتماعي پرداخته اند كه از آن جمله مي توان به قابليت اعتماد، مشاركت و رهبري مدني، بخشش و روحيه ي داوطلبي، توانايي برقراري روابط اجتماعي غير رسمي، تنوع در معاشر ت ها و دوست ي ها، مشاركت سياسي، مشاركت مذهبي، عدالت در مشاركت مدني.
مدل توانمند سازی:
توانمندسازي تلاشي است تا افراد، خانواده ها، گروه ها يا جوامع بتوانند قدرت به دست آورند. تحقيقات و تجارب مربوط به توانمندسازي نشان مي دهد كه يك فرآيند ويژه در این تغییر سهیم است.
الف( نگرش ها، ارزش ها و باورها : به خصوص با ورهاي مربوط به خود كارآمدي ، خودارزشي و احساس كنترل كه بر فرآيند توانمندسازي اثرگذار است.
ب) اعتباريابي از طريق تجارب مشاركتي: در اين تجربه، فرد و ديگران در يك تجربه سهيم مي شوند كه به كاهش خود سرزنشي منتهي مي شود.
ج( دانش و مهارت عمل و تفكر نقادا نه: از طريق حمايت و مشاركت متقابل، افراد مي توانند پيرامون جنبه هاي دروني و بيروني مشكل تفكر نقادانه داشته باشند.
د( عمل كردن: از طريق عمل انعكاسي، افراد مي توانند راهبردهاي عملي، بسيج منابع ودانش و مهارت هاي مورد نياز را براي تأثير بر ساختارهاي دروني و بروني ممكن سازند.
توانمندسازي براي هر گروه، فرد يا جامعه اي كه به دنبال فعاليت هاي نظام دار يا راه اندازي مؤسسات است، هدف مناسبي است از آن جا كه زنان به لحاظ فردي و گروهي در شرايط متفاوت و فاقد قدرت زندگي مي كنند. بنابراين، توانمندسازي زنان بخش مهم و موردنياز حوزه ي كار مددكاران اجتماعي، مشاوران توانبخشي و مشاوران شغلي و سازماني است.
زنان از جنبه هاي گوناگوني در جامعه تحت فشار هستند .يكي از اين جنبه ها، بيگانگي از خود است . اين از خود بيگانگي داراي دو جنبه است. ابتدا ميزان از خود بيگانگي يك زن از خود دروني اش خودي كه نيازها، خواسته ها، توانايي ها و ارزش وجودي اشخاص را از يكديگر متمايز مي نمايد. دومين جنبة از خود بيگانگي، بيگانگي از خود شخص است : شرايط اولي از خودبيگانگي عميقاً به دومي وابسته است، به اين معني كه افكار خود شخص به طور كامل به ناتوانايي در شناخت خود دروني و ارزش گذاري به طور عيني منجر مي شود.
دومين جنبة موقعيت بن بست مضاعف زنان است . زنان هنگام تصميم گيري خود را در يك موقعيت بن بست مضاعف می بينند . براي مثال زناني كه شغلي پيدا مي كنند به خاطر ترك فرزندانشان مورد سرزنش هستند . اين در حالي است كه مادراني كه در خانه مي مانند نيز برچسب تنبلي و بيكاري مي گيرند. از اين رو احساس گناه، بي كفايتي و شكست م ينمايند.
اين در حالي است كه جامعه ميگويد كه زنان انسان هستند، اما از طرف د يگر هيچ فرصتي براي تهية انسانيتي كه به وسيلة زنان و به طور كليشه اي غالب بندي شده و استانداردهاي غيرقابل دست رس وجود ندارد.
يك الگوي سه مرحله اي براي رشد خودآگاهي پيشنهاد میشود كه تركيبي از هر سه مرحلة احساس مقتدر بودن را به وجود مي آورد. اول، آگاهي شناختي از علائق خود شخص و موقعيت او با توجه به آگاهي از غلبة سيستم هاي اجتماعي كه در قدرت و ارتباط فرد با سيستم سهيم است .
دوم، احساس كارآمدي نسبت به آگاهي شناختي به خوبي احساسي كه در ارتباط با ديگران دارد و سوم، شناخت هدف نسبت به تغيير در توزيع اجتماعي قدرت و به تبع آن بهبود شرايط اجتماعي و رشد علائق خود شخص نسبت به برابري هرچه بيش تر.
مهری فتایی مددکار اجتماعی، مدیر کلینیک مددکاری اجتماعی شمس کریمان
مجتبی فتایی: کارشناس ارشد جغرافیا و برنامه ریزی شهری
از سری مقالات و یادداشتهای توانمندسازی زنان سرپرست خانواده