در فرهنگ جامعه ما و بسیاری از جوامع دیگر انتظار از زن این است که نقشهایی را ایفا کند که جامعه برای او تعریف کرده است. نقشهایی ازجمله همسر یا مادر خوب بودن که در جامعه ما پررنگتر شده و تقویت میشوند. تاکید میشود که زن باید به شوهر و بچههایش برسد. در چنین شرایطی انتظار از زن خدمت به اعضای خانواده است. با این وضعیت اولین مشکل زنی که مصرفکننده مواد اعتیادآور میشود، تخطی از هنجارهای جامعه است. جامعه به چنین فردی نگرشی منفی دارد. چنین زنی خارج از چارچوبهای جامعه است چراکه نقشهایش را بهطور کامل ایفا نمیکند. به گزارش وبسایت رسمی مددکاران اجتماعی ایرانیان به نقل از روزنامه آرمان ؛ چنین زنانی با انگهایی روبهرو میشوند که آنها را وادار میکند اعتیاد خود را حتی از اعضای خانواده پنهان کنند. بار این انگها آنقدر سنگین است که برای رهایی از آنها دوباره مواد مصرف میکنند و این آنها را در دایرهای بسته گرفتار میکند. آسیبهای اجتماعی ناشی از اعتیاد و پنهان کردن آن بیشتر از هر کسی متوجه خود این افراد است. آنها معمولا از اینکه مادر یا دختر خوبی نیستند، احساس گناه میکنند. خودشان را در شأن زن بودن نمیبینند. آسیبهای روانی که به آنها وارد میشود، سنگین است. تاسفبار هم این است که میفهمیم که اغلب زنان توسط شوهران و پدرانشان معتاد میشوند. من همراه با گروهی تحقیقاتی 4 سال است که روی این موضوع کار میکنیم و بررسیهای ما نشان میدهد که در غالب مواقع یک مرد، پدر یا شریک زندگی است که زنان را به اعتیاد میکشاند.
این کار آنها دلایل متعددی هم میتواند داشته باشد. شریک زندگی ممکن است برای پایبند کردن زن و گرفتن راههای گریز او از زندگی با یک مرد معتاد این کار را انجام دهد. در واقع مرد، زن را وارد زمین بازیای میکند که به دلیل وابستگی بیشتر زن در این زمین به مرد راه فرار بر او بسته میشود. چراکه اغلب تامینکننده مواد یا کسی که مواد خریداری میکند، مرد است. زنهایی هم هستند که نمیخواهند زندگی خود را به هم بریزند و مانند شوهرشان گرفتار اعتیاد میشوند. داستان اعتیاد زنان داستان پیچیدهای از آسیبهاست اما آنچه مهم است این است که پنهان کردن اعتیاد توسط زنان دلایل کاملا قابل درکی دارد. این پنهانکاری اما به خود این زنان آسیبهای جدی میزند. زنان گرفتار اعتیاد جرات اعلام اعتیاد، جرات اعلام نیاز به مشاوره و جرات خواستن درمان را ندارند. این زنان در ترسی همیشگی زندگی میکنند که تحملش وحشتناک است. این پنهانکاری آثار فردی و خانوادگی زیادی دارد. یکی از آثار اجتماعی آن هم این است که هیچ اطلاع دقیقی از تعداد زنان معتاد وجود ندارد.
گفته میشود که حدود 8 درصد مصرفکنندگان مواد زنان هستند. درحالی که احتمالا عدد واقعی بزرگتر است. زنها اعتیاد را پنهان و انکار میکنند. کمشماری چشمگیری در تعداد زنان مبتلا به اعتیاد وجود دارد. این کمشماری هم آسیبهای بیشتری به بار میآورد. خدماتی که توسط وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی و همه نهادهای دیگر به معتادان ارائه میشود بر اساس این آمارهاست. بنابراین این آمارها سبب میشود که این متولیان تنها 8درصد خدمات را برای زنان در نظر بگیرند و ارائه خدمات به سمت مردان باشد. با این کمشماری زنان کمتر از خدمات درمانی اعتیاد برخوردار میشوند و این درصورتی است که اصلا ارائه خدمات به آنها پذیرفته شود. از نگاه برخی مسئولان و متولیان حوزه اعتیاد، معتادان مجرم هستند. در واقع حتی بعضا آنهایی که باید به این افراد خدمات ارائه کنند به آنها نگرش منفی دارند. وضعیت چنین زنانی غمانگیز است. انکار اعتیاد اثر دیگری هم دارد. وقتی یک بیماری را انکار کنید برای درمان آن هم دیر اقدام میکنید.
بنابراین ترس از انگهای جامعه سبب میشود که زنان معتاد جرات وارد شدن به مراکز درمانی را نداشته باشند چراکه وارد شدن به چنین مراکزی به معنای پذیرفته شدن همه این انگهاست. تحقیقات پزشکی نشان میدهد که زنان در مصرف هم از مردان آسیبپذیرترهستند. زنان در مدت کمتری به تزریق و افزایش مصرف روی میآورند. آسیبهای جسمی و تنفسی که به آنها وارد میشود هم بیشتر است. همه اینها در کنار دیر اقدام کردن برای درمان، شانس آنها را برای درمان کم میکند. از طرف دیگر غیر از تفاوتهای جسمی تفاوتهای جدی جنسیتی در این زمینه وجود دارد. در دادگاه خانواده اگر زن بگوید که بهدلیل اعتیاد شوهرش میخواهد طلاق بگیرد قاضی نمیپرسد که اعتیاد او چه آسیبهایی برایت داشته است و سوالش این است که خرجیات را میدهد یا نه.
مرد تا زمانی که کار میکند و خرجی خانواده را میدهد کسی از مصرف مواد توسط او نگران نمیشود. حتی وقتی مرد میخواهد اعتیاد را ترک کند خانواده همه هزینههای ترک را میپردازد و رسیدگی به مرد را بیشتر میکنند. اما در مقابل زن مصرف کننده مواد از خانواده طرد میشود. شوهر اگر زن را در این مواقع طلاق ندهد او را از خانه بیرون میکند. در محیط کار احتمال سوءاستفاده از چنین زنی وجود دارد. وضعیت چه در زمان مصرف و چه در فرآیند بهبود برای زن و مرد یکسان نیست. کمتر کسی از مرد انتظار دارد که از بچهها نگهداری کند. تفاوتها از الگو و آثار تخریبی تا خرده فرهنگ زندگی وجود دارد. از طرفی خانوادههایی که شرایط نامناسبی دارند انگیزه ترک اعتیاد را از زنان میگیرند چراکه او بعد از ترک باید به همان شرایط قبلی برگردد.