سالهاست که شعار اجتماعی “معتاد مجرم نیست و یک بیمار است” را با خود زمزمه میکنیم و برای تغییر نگرش جامعه در خصوص این قشر از اجتماع بدنبال فرهنگ سازی مثبت هستیم. خوشبختانه تاکنون از سوی متخصصین، مسوولین و متولیان امر، تلاشهای زیادی برای کمک به ترک این افراد و ریشه کنی اعتیاد صورت گرفته که همگی لازم اما کافی نبوده و نیستند، شاید به این خاطر که بیشتر سعی در درمان یا همان پیشگیری ثانویه و گاهاً پیشگیری نوع اول که همان جلوگیری از بروز پدیده ی اعتیاد و کاهش یا مبارزه با آنست، را مد نظر و توجه قرار داده و هزینه های گزافی در این راه صرف و کارهای فراوان، جلسات، همایشها و برنامه های متنوع و متعددی برای انجام این مهم و مراحل مذکور (پیشگیری نوع اول و دوم اعتیاد) در نظر گرفته شده اما برای پیشگیری نوع سوم یا بازتوانی معتادین کار خاصی صورت نگرفته است، واقعاً برای برگرداندن توانایی که خود در وجود فرد بهبود یافته وجود دارد چکار کرده ایم؟ چقدر به فکر توانمند سازی و آماده کردن این افراد برای برگشت به یک زندگی عادی و داشتن سهمی حقیقی از زندگی راحت پس از بهبودی و تلاش طاقت فرسایی که صرف ترک کرده اند، بوده ایم؟ چه راهکارهایی برای این مرحله از زندگی بهبودیافتگان که تعدادشان هم کم نیست در نظر گرفته ایم؟ چه تدابیری برای زمان پس از ترخیص و بازگشت به زندگی اولیه آنها اندیشیده ایم؟ چه مهارتهایی را برایشان در نظر گرفته ایم؟ اصلاً در خصوص تغییر نگرش جامعه و عموم مردم برای کمک به آنها جهت دیدن و باور کردن و ایمان آوردن به توانمندیهایشان چه کاری انجام داده ایم؟ مگر نه اینکه بعد از درمان یک بیماری، دوره ی نقاهتی هم وجود دارد؟ مگر نه اینکه پیشگیری ثالثی هم برای جلوگیری از عودت بیماری و بالا بردن امید به زندگی این افراد و خانواده شان هست؟ آیا برای آن هم فکری کرده ایم؟ طرحی ریخته ایم؟ درست است که بگوییم معتاد یک بیمار است اما مگر میشود از یک بیمار انتظار داشت که به تنهایی پزشک معالج و مددیار خود باشد؟ مگر میشود او را به تنهایی مقصر و مسوول مشکل بوجود آمده اش دانست؟! بله شاید بتوان گفت نقش اصلی را در بروز این مشکل خود فرد به عهده دارد اما به جرأت میتوان گفت که این خانواده، جامعه و امکانات آنست که پس از بهبودی بیمار در یافتن راه صحیح و دستیابی به یک زندگی سالم و بی دغدغه نقش اول خواهد بود و اصلیترین وظیفه را همین افراد به عنوان همراهان بیمار به عهده دارند. از فردی که در حال گذراندن دوره نقاهت میباشد چه انتظاری میتوان داشت!!! حتی اگر صرفاً بخواهیم با دیدگاه درمانی هم به قضیه نگاه کنیم و رویکرد اجتماعی به موضوع را هم نادیده بگیریم که کار درست و بجایی نیست و غیر علمی برشمرده میشود، باز هم به این نقطه میرسیم که در دوره ی نقاهت، بهبودی فرد نسبی است و باید به فکر بازتوانی کلی، واقعی ومطلق باشیم. همه میدانیم اگر توجه و برنامه ای برای بعد از ترخیص نداشته باشیم هر نوع بیماری ای قابل برگشت خواهد بود، مثال زیر مصداق خارجی صحبت اخیر است، فردی را در نظر بگیرید که دچار بیماری سرماخوردگی شده لذا تلاش میکند همه چیز را برای گذراندن دوره نقاهت فراهم کند و مدام با تغذیه سالم، مراقبتهای ویژه و استراحت جسمی و علی الخصوص روحی- روانی سعی در بدست آوردن توان دوباره اش دارد، پس چطور انتظار داریم وقتی یک فرد معتاد دوره درمانش را سپری کرد به تنهایی و حتی بدون توجه به مرحله بازتوانی او را در جامعه ای پر از تشویش و نگرانی و استرس رها کنیم و برای فرار از برگشت دوباره بیماری اش برنامه نداشته باشیم. حالا با هر روش که بخواهد برای ترک اقدام کند؛ که البته بایستی در جای دیگر و فرصتی مناسبتر روشها، سیاستها و مؤسسات و مراکز ترک موجود در جامعه ایران که صرفاً دارودرمانی را در پیش گرفته اند و دکانی برای تجارت عده ای باز کرده اند مورد نقد و بررسی و آسیب شناسی قرار بگیرد. چطور انتظار داریم و از او که هنوز لنگان لنگان راه درمان را حتی تا یکسال پس از بهبودی و پاکی میپیماید، میخواهیم که با خیال راحت به زندگی دوباره سلام بدهد. آیا این انصاف است؟
پس سوال اینست: چه باید کرد؟
بنده پس از سالها تجربه کار و مشاهده مسایل و مشکلاتی که بهبودیافتگان با آنها درگیر هستند، برای حل مشکلات آنها و جلوگیری از عودت بیماری اعتیاد و رفع موانع موجود بر سر راه برگشت دوباره آنها به زندگی معمولی و شبیه به دیگر افراد جامعه بدور از هر گونه تبعیض، راهکارهای عملی، کاربردی و کاملاً اجرایی را که احساس میکنم در این زمینه مثمر ثمر هستند در بندهای ذیل بیان میکنم که عبارتند از:
۱- ترسیم چشم انداز مشکلات دوران بعد از پاکی برای فرد بهبودیافته.
به این معنی که، وقتی میگوییم اراده ی فرد معتاد اولین و مهمترین گام برای ترک مصرف مواد مخدر میباشد منظور تنهاترین قدم نیست بلکه گامهای دیگری نیز وجود دارند که تکمیل کننده این فرآیند ترک خواهند بود یعنی لازم است به محض اینکه فردی تصمیم قاطع به ترک میگیرد نسبت به مشکلات و اتفاقات خوب و بد قابل پیش بینی بعد از دوران پاکی از جمله نگاه جامعه به آنها برای اشتغال، ازدواج و … آشنا کند تا با آگاهی کامل نسبت به آنها و دیدی باز و نگرشی نو به راه خود ادامه دهد و مسوولیت کار خود را بپذیرد و احیاناً از احساس سرخوردگی و پشیمانی و ضعف اعتماد بنفس او جلوگیری شود و در واقع موانع آینده فرد را شوکه نکند و او را در برداشتن قدمهای بعدی آماده کند بعبارتی؛ وقتی فرد از اول راه را بداند برای قدم گذاشتن در مسیر پر پیچ و خم بهتر آماده میشود و با تجهیزات بیشتر خود را قوی احساس میکند.
ترسیم مسیر آینده به عهده ی یک متخصص از تیم درمانی مثلاً مددکار اجتماعی و یا یک راهنما که میتواند از معتادین بهبود یافته با تجربه باشد در نظر گرفته شود و لازم است او را از نظر روحی روانی برای بازگشت آماده کند. اینکار در واقع استفاده از تکنیک واقعیت درمانی است تا فرد معتاد از ابتدا با آگاهی بپذیرد که قدم در مسیر سختی نهاده و توانمندی خود را بسنجد و تاحدودی با پیش بینی مشکلات آینده خود را با توانمندیهایی که در دوران ترک به وی شناسانده میشود تجهیز کند و تصورات صحیحتر و واقع بینانه تری داشته باشد و انتظارش را از خود و اطرافیانش با امکانات و شرایط موجود تنظیم کند.
خیلی وقتها مشاهده شده که معتاد بخاطر عدم آگاهی از مشکلات بعد از پاکی و انتظارات غیر واقع بینانه اش نسبت به تصمیمی که گرفته دلسرد میشود و یا ادامه نمیدهد یا برگشت به سوء مصرف مواد پیدا میکند که از نظر او راحتتر و بی دردسرتر از پا نهادن در مسیر ترک است. لذا بهتر است با محدودیتها حتی پس از بهبودیِ چند ساله آشنا و آگاه کرد تا بتواند با شرایط ناگوار و ظالمانه و نگاههای نادرست احتمالی و طردشدنهای اجتماعی بعدی بهتر کنار بیاید.
۲- آموزش مهارتهای زندگی و کسب و کار در قالب کار گروهی
منظور آموزش مهارتهایی از قبیل خودآگاهی، کنترل خشم و هیجانات، مدیریت استرس و بالابردن قدرت نه گفتن ، تاب آوری و تفکر خلاقانه از سلسله مهارتهای زندگی و همچنین آموزش مهارت کسب و کار برای افراد علاقمند، توانمند و جویای کار بصورت کارگاههای ده تا شانزده نفره از افراد بهبود یافته می باشد.
۳- اتخاذ سیاستهای مالی و برنامه های اجتماعی جهت رفع مشکل اشتغال و ازدواج فرد بهبودیافته
اکثراً مشاهده گردیده که فرد بهبود یافته پس از برگشت به محیط اجتماعی، با دو مشکل عمده و اصلی؛ “اشتغال و ازدواج” مواجه میباشد. حتی اگر قبل از معتاد شدن شاغل یا متأهل بوده باز هم پس از ترک، با این دو مانع به وجهی دیگر برخورد خواهد کرد. به این صورت که معمولاً یا شغل دولتی و حتی غیردولتی خود را بخاطر عدم حضور طولانی مدت و نگاهها و نوع نگرش کارفرمایان از دست میدهد یا بعضاً دیده شده که محیط کار و همکارانش خود عامل سوق او به سوی مصرف مواد بوده اند، لذا معمولاً مجبور به تغییر شغل میشود.
در خصوص ازدواج نیز به همین منوال است که یا همسر و خانواده و اطرافیان همسر، دیگر حاضر به ادامه زندگی مشترک و باور فرد بهبود یافته نیستند و یا کمتر کسی میپذیرد که با او پیوند سببی جدید برقرار کند، به هرحال بایستی در این خصوص تلاش کرد و برای اشتغال فرد، سازمانی متولی کار شده و سرمایه اولیه را بصورت وامهای قرض الحسنه یا کم سود و در صورت امکان بلاعوض را در اختیار این افراد برای ایجاد شغلی مناسب و در بازار آزاد فراهم کند و خصوصاً مانع جواز کسب را که بر سر راه آنهاست با تمهیدات مناسب و عقد تفاهم نامه ای بین سازمان مربوطه بخصوص بهزیستی که بیشتر مسوولیت امور بهبودیافته ها را برعهده دارد با اتحادیه صنوف بسته شود که سریعتر و با هزینه ی کم جواز کسب صادر گردد. با اینکار اوقات بیکاری و فراغت بهبود یافته پر شده و کمتر وقت برای درگیری و نشخوار ذهنی منفی راجع به اتفاقات روزمره پیدا خواهد کرد. همچنین میتوان جلسه ای را با حضور مددکاران، خیرین، مسوولین سازمانهای مربوطه و صنفهای مختلف و بهبودیافتگان موفق و توانمند به عنوان الگو برای افرادی که تازه موفق به ترک و بیکار شده اند ترتیب داد تا از نزدیک با ترفندهای ورود به بازار کسب وکار آشنا شده و با معرفی خود و دادن تعهدات کاری بتوانند اعتماد صاحبان مشاغل را بدست آورده و این مشکل اشتغالشان تا حدی مرتفع گردد.
ضمناً راجع به ازدواج نیز میتوان جلسات مشاوره پیش از ازدواج را با حضور زوجین و همچنین مداخلات مددکاری و خانواده درمانی با خانواده های طرفین ترتیب داد تا فرد بتواند یا ازدواج موفقی داشته باشد یا برای ادامه زندگی مشترکش بدون دغدغه و با آگاهی کامل از شرایطش و بیان برنامه های سازشکارانه اش قدمهای مؤثری بردارد.
این مشاوره ها بایستی رایگان، متوالی و متداوم در اختیار آنها قرار گرفته و به مدت یک الی دو سال پس از پاکی ادامه یابد. ضمناً اگر بصورت گروهی با شرکت تعدادی از زوجین انجام پذیرد بهتر است.
۴- ایجاد سامانه اطلاعاتی در فضای مجازی، تشکیل انجمنها، سمنها، مؤسسات و مراکز مختص رسیدگی به امور بهبودیافتگانه
با جمع آوری بانک اطلاعاتی از وضعیت و چگونگی کیفیت زندگی معتادین بهبودیافته و معرفی مراکز و آمار و راههای ترک و بیان مشکلات، محدودیتها و ارایه راهکار جهت حل آنها و وجود راهنماهایی بصورت شبانه روزی جهت ارایه هر گونه مشاوره و راهنمایی در ابعاد اجتماعی، خانوادگی، بهداشتی، اقتصادی و آموزشی به افراد بهبود یافته و حتی بصورت پرسش و پاسخ جهت ارتقاء سطح علمی و عملی بهبودیافتگان در زمینه اعتیاد و مراحل و انواع ترک و عوارض آن و … میتواند بسیار کمک کننده و مؤثر و گامی برای توانمندسازی این افراد باشد و بهتر است که این طرح با مشارکت افراد بهبود یافته با تجربه ی بالای پنج سال پاکی انجام شود و تمامی مراکز موجود ساماندهی شوند.
در پایان امید است با توجه بیشتر در خصوص بازتوانی و دوباره توانمند ساختن بهبودیافتگان ابتدا ما مددکاران و متخصصین حوزه اعتیاد به قدرت واقعی افراد بهبود یافته در ایجاد تغییرات مثبت زندگی خودشان ایمان آورده و سپس فرهنگ سازی لازم را برای آحاد جامعه ایجاد کنیم. انشاالله
فرشته محمدی سقایی
کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
کارزار رسانه ای مددکاران اجتماعی ایران در حمایت اجتماعی از معتادان بهبودیافته