در جستجوی یافتن پاسخ این پرسشم که چرا مددکاری اجتماعی مطالبه گری نمیکند و مددکاران مطالبه گر نیستند و اصلاً مطالبه گری اجتماعی به چه معناست و یا مهم است که مددکار مطالبه گر باشد؟
در اینجا قصد بر آن نیست تا تراژدی مطالبه گری در مددکاری به تصویر کشیده شود و اگر مددکاری در این وادی کاری بکند چه واکنشی از جامعه مددکاران دریافت می کند و آیا به عدول از مواضع مددکاری متهم می گردد و …؟ اما به خوبی میدانیم آدمی به محض تولد با گریه هایی برای سیر شدن، اولین جریان مطالبه گری را رقم میزند.
سعی بر آن است در محور بحث کوتاه این بلند، به مطالبه گری در مددکاری نگاهی اجمالی بیندازیم.
تمامی ابعاد مددکاری با عطوفت و لطافتش در لایه لایه های درونیش مطالبه گری نهاده شده است اگر چه با ظرافت می بایست از دل پنهان آن بیرون آورده شود که شاید به نگاهی فلسفی محتاج باشد.
با توجه به اینکه ایفای نقش مطالبه گری همان رفتار شهروندی است حاکمیت یک کشور یا تمایل دارد اعضایش مطالبه گر باشند یا نه و آن را به عنوان یک حق بشمارد و رفتار فرهنگی ببیند یا درصدد سرکوب آن بر آید.
بارها در این موقعیت قرار گرفته ایم که برای طرح درخواست یا طلب حقی به اتاق مسئولی رفته ایم
اما اُبهت میز و صندلی باعث تغییر نقش هایمان شد و بر عکس عمل کردیم، می توان گفت هرگز چنین تجربه ای نداشته ایم؟
در خواست ساده شروع مطالبه گری است اما در مواردی جلوتر نمی رود!
مطالبه گری در مددکاری را با چند دقیقه تعمق روی اصول، مفاهیم، روش ها، نقش ها، ارایه خدمات و الگوی مورد نظر دانش مددکاری در می بایم که در ذاتش وجود دارد و نمی توان با دلایل واهی از آن بخش صرفنظر کرد.
چرا عمیق؟ چون لایه لایه هست، به راحتی در دسترس نیست و می بایست در موردش بحث شود و به سطوح در آید.
چرا پنهان؟ زیرا عمیق ترین لایه ها هرگز آشکار نیستند و این هنر مددکاری مطالبه گرایانه است تا بنا به ضرورت، به جامعه ش یادآور شود.
ساده ترین بخش مددکاری، مددکاری آموزش گراست!
اصل فردیت مددکاری عجین در مطالبه گری است.
در سه روش مددکاری فرد، گروه، جامعه رابطه اش پیچیده در مطالبه گری ست و هر کدام نیاز به تبیین دارد.
در مفاهیم دانش مددکاری رفاه، فرصت، توسعه و کیفیت زندگی کدامین واژه بیگانه با مطالبه گری است؟
در حرفه مددکاری، ارائه خدمات مانند تشخیص مسأله، ارزیابی مشکل و پی گیری، مطالبه گری با ظرافت جریان دارد.
در واژه مددجو که تاکنون نتواستم جایگزین بهتری برای آن پیدا کنم، مطالبه گری پنهان است.
ما فقط مددکاران همواره نگرانی هستیم!
نقش های هنر مددکاری اگر قادر سازی، میانجی، هماهنگ کننده، مدیر، حامی، مذاکره کننده ، مدافع و… باشد در کنارش مطالبه گری آشکار هست.
در روش های غیر مستقیم مددکاری انجام کدام تحقیقات، اقدامات و مدیریت اجتماعی بدون طرح مطالبات امکان پذیر است؟
اگر نیم نگاهی به الگوی مورد نظر مددکاری بیاندازیم سرمایه اجتماعی، ظرفیت سازی و تحقق جامعه مدنی با بهره گیری از مکمل سازی، اگر با حذف اندیشه مطالبه گری همراه شود، پوچ به نظر می رسد.
مطالبه گری جزو شناخت های ما تاکنون نبوده است.
ما وقتی مسواک نمی زنیم، دندان هایمان را کمتر نشان می دهیم!
مددکاری مطالبه گرایانه در تعارض با سرکشی، طغیان و شورش است.
مددکاری با واژه بحران بیگانه نیست.
نگاهی کوتاه به زندگی پیر بوردیو متفکر علوم اجتماعی، تفاوت دو تفکر نظری و عملی را به خوبی نشان می دهد که می توان خود را در قفس طلایی دانشگاه قرنطینه نکرد و مرزهای سخت جامعه را شکسته و پشت سر گذاشت و محدودیت های “شخصیت علمی ” را نپذیرفت. وی مفاهیمی همچون “راست باوری” و “دگرباوری ” را تأکید دارد، شاید به جرات بتوان گفت درونی کردن “برونیتی” که بوردیو از آن سخن می گوید، همان مطالبه گری در مددکاری است.
میشل فوکو فیلسوف و مورخ فرانسوی به درک و تحلیل از مفاهیمی همچون “طرد و دیگر بودگی” می پردازد که می تواند ذهنمان را درگیر مطالبه گری در مددکاری کند.
او اگر چه “انسان” را در “مرکز عالم” قرار می دهد اما ترجیحش محافظت از “فرد” در مقابل انسان است.
مریم پرمحمدی آذر | مددکار اجتماعی