طبق اعلام دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور، در چند سال گذشته سن ازدواج در هر دو جنس بالاتر رفته است. عوارض منفی این اتفاق مانند بروز مشکلات روحی و روانی، کاهش دوره باروری و مشکلات بارداری در سن بالا، سرخوردگی، حضور طولانی مدت فرزندان در کنار والدین و ایجاد درگیری و اختلاف با والدین یا سایر اعضای خانواده، تأخیر در ارضای نیازهای جنسی جوانان و به تبع آن ارضای این نیاز از راههای پرخطر و … باعث گردیده است که اکثر مسئولین مربوطه و متخصصین اجتماعی به فکر راه چاره ای برای کاهش سن ازدواج و همچنین کاهش عوارض منفی بالا رفتن سن ازدواج باشند. همانطور که اشاره شد یکی از عوارض بالا رفتن سن ازدواج، تأخیر یا ارضای پرخطر نیاز جنسی است. با توجه به روند رو به افزایش سن ازدواج، می توان گفت سن ازدواج از سن بلوغ جسمی و جنسی فاصله بیشتری گرفته است. جوامع غربی این خلاء زمانی یا در حقیقت دوره بحرانی را با روابط آزاد جنسی که پشتوانه قانونی دارد، میپوشانند. اما یازده میلیون جوان ایرانی در سن ازدواجی که هرگز ازدواج نکرده اند، برای تأمین نیاز جنسی خود در طی این دوره زمانی چه می کنند؟ به نظر می رسد خویشتن داری، ازدواج موقت، ازدواج سفید، خود ارضایی، تجاوز به عنف یا آزار جنسی کودکان، هرزه گی و چشم چرانی در خیابان، محیط کار و … بعضی از راه های ارضای این نیاز باشد. هرکدام از این روش ها نیز عوارض و پیامد های مختلفی از منظر فردی، خانوادگی، اجتماعی، حقوقی و … دارد. نکته حائز اهمیت این است که ارضای این نیاز از راه های ذکر شده نه تنها به ارضای کامل و رضایت بخش منجر نمیشود بلکه چون همواره با احساس گناه و غیراخلاقی بودن همراه است بر میزان آسیب های روحی روانی میافزاید.
در جامعه ای که راهی برای ارضای نیاز جنسی پیش بینی نکرده باشد به جرأت می توان گفت اکثر طرحواره های ذهنی ایجاد شده برای ارضای این نیاز غریزی، به جز راه جامعه پسندش (ازدواج)، اجبار یا اغفال است. همان طرحواره هایی که وقتی تبدیل به عمل می شود سر از صفحات حوادث روزنامه ها و سایر جراید در می آورد و جز آه و تأسف برای خواننده به بار نمی آورد. بماند که برای افرادی که دارای این طرحواره های ذهنی می باشند، خواندن و دیدن این دست اخبار نیز خود ارضاء کننده است. مادامی که راه جامعه پسند و قانونی ارضای این نیاز به دلایل اکثراً اقتصادی و فرهنگی امکان پذیر نباشد، تنها راه های باقی مانده، خویشتن داری، اجبار یا اغفال است. سر به زیر برف بردن است اگر تصور کنیم همه افراد خویشتنداری را انتخاب خواهند کرد. می توان گفت این راهکار برای جوانانی که در سنین پایین تر هستند و امید به شروع زندگی مشترک و ارضای نیاز جنسی از طریق تنها راه جامعه پسند آن را دارند، پذیرفتنی است، اما آیا این راهکار و سایر راهکارهای مشابه برای دختر یا پسری که وارد دهه چهارم زندگی خود شده اند و دیگر امیدی به ازدواج ندارند نیز پذیرفتنی است؟
به نظر می رسد فرمول های این چنینی صرفاً پاک کردن صورت مسأله است.خویشتنداری جنبهای موقت یا استثنایی دارد و هرگز یک راهکار عمومی برای اداره جامعه دینی محسوب نمیشود. چنانکه امیرالمومنین علی(ع) پس از اجرای حد درباره جوانی که از تجرد به گناه افتاده بود، دستور داد تا از بیتالمال وی را تامین کنند و تاهل را بر وی امکان پذیر سازند.
مسئولین عزیز باید توجه داشته باشند شرایط کنونی ازدواج، حاصل عدم آینده نگری در گذشته است. بهتر است مسئولین و متخصصین مربوطه در این ارتباط چاره ای بیاندیشند وگرنه در آینده ای نه چندان دور جامعه بیش از پیش درگیر عواقب ارضای پرخطر این نیاز غریزی جوانان که می تواند شامل: گسترش روابط پرخطر، تجاوز، ارتباط جنسی با کودکان، گسترش بیماریهای مقاربتی، بی اعتمادی یا کاهش اعتماد به سلامت پسران و دختران قبل از ازدواج و … باشد، خواهد بود.
مرتضی دانایی فر | دانشجوی دکتری مددکاری اجتماعی