فروردین 95 با اتفاق ناگواری مواجه شدیم. این اتفاق تنها ماجرای موجود نیست بلکه یکی از وقایعی است که صدای آن به صورت علنی و رسانه ای در جامعه پیچید.
متأسفانه عوامل اصلی این اتفاق کودکانی هستند که قربانی شرایط نامناسب و نا آگاهی خانواده هایشان شدهاند. پسر 17 ساله، دختر 6 ساله، از هر نظر که به این دو بنگریم اولین فکری که ذهن را درگیر میکند قربانی بودن کودکان سرزمینمان است.
کودک انسان از دوران جنینی و بدو تولد و تمام مراحل کودکی درحال آموختن از دنیای پیرامون خود است، اینجاست که نقش والدین به عنوان اولین و مهمترین الگو های یادگیری کودک بسیار ارزشمند می باشد. مهارت های تربیتی، مهارت های شناختی، مهارت های رفتاری و ارتباطی، آگاهی از امکانات و تجهیزات رسانه ای، سواد تربیتی خانواده و … همه و همه جزو مواردی هستند که در تربیت سلامت روانی یک فرد در دوران کودکی و بزرگسالی او نقش به سزایی را ایفا می کنند.
پدر و مادر از زمان تصمیم گیری به فرزنددار شدن مسئولیت بزرگ و بسیار سنگینی را بر دوش خود می گذارند که با توجه به مطالب ذکر شده اگر اطلاعات و آگاهی تربیتی و اجتماعی و روانی خود را هر روزه ارتقاء بخشند می توانند آن را به کودکشان نیز منتقل نمایند و در نتیجه سد راه وقوع اتفاقات ناگواری از این دست شوند.
در گزارشات رسانه ای موجود از اهالی محل زندگی و مدرسه پسر 17 ساله گفته شده که او فردی بسیار آرام، سر به زیر، ساکت و خجالتی بوده و در مدرسه هیچگونه مورد انضباطی از او موجود نمی باشد. همین مسئله یکی از مهمترین مواردی است که باید مورد ارزیابی کارشناسی قرار گیرد زیرا کودک و نوجوانی که در دوران مدرسه و زمانی را که با دوستان هم سالش میگذراند خجالتی و بسیار آرام باشد باید ریشه آن را در درون او و اختلالات روان او پیگیری کرد، زیرا با استناد به علم روانشناسان، “کودکِ بله چشم گو و خجالتی” باید مورد بررسی قرار گیرد. ترس های او، اعتماد به نفس او، عزت نفس او، باید تحت نظر کارشناسان این علم قرار گیرد و این اتفاق زمانی به وقوع می پیوندد که خانواده علی الخصوص پدر و مادر و یا سرپرست کودک آگاهی و علم لازم را که در قبل ذکر شده، داشته باشند که در صورت مواجه شدن با چنین رفتاری از کودک در موقعیت های مختلف نشانه های رفتاری او را مشاهده کرده و برای حل آن از کارشناسان مربوطه یاری گیرند. از طرفی خانواده به بحث توجه و ارزشمند دانستن فرزندشان به درستی واقف باشند، امکانات رفاهی را به درست در اختیار او قرار می دهند و او را در مسیر درست تربیتی جهت می دهند نه اینکه (با توجه به گفته های اعضاء خانواده پسر 17 ساله) واحد جداگانه برای زندگی او در طبقه بالای منزل در اختیارش بگذارند و این مورد امکان پنهان کردن خیلی از ناهنجاری رفتاری را به پسر داده است. پسر 17 ساله مطمئناً با یکسری اختلالات رفتاری پنهان و آشکار از دوران کودکی رشد کرده و در زمان ورود به نوجوانی با توجه به تغییرات این دوران و تغییرات هورمونی، اختلالات روانی و رفتاری او شدت گرفته ولی بخاطر ترس های پنهان و عدم اعتماد به نفس او و بخاطر پذیرفته شدن در جمع دوستان و خانواده از بروز رفتارهای نابهنجار جلوگیری کرده و علایم رفتاری را در خود سرکوب کرده است، از طرفی ناآگاهی خانواده دختر 6 ساله از خطراتی که فرزندشان را تهدید میکند و تنها رها شدن دختر در کوچه و خیابان و حتی منازل همسایگان و دوستان، دست به دست هم داده و شرایط را برای ارتکاب چنین جرایمی مهیا کرده است. تصویرسازی ذهنی از تجربه کردن روابط جنسی با کودکان برای پسر و شاید مشاهدات قبلی از طریق فیلم و عکس و خواندن مطالبی از این دست در همان واحد جداگانه و به دور از چشم اعضاء خانواده، وجود دختر در دسترس سهل و آسان و در آخر هیجانات بالا و آنی پسر او را در مسیر این اتفاق قرار داده که نتیجه آن وقوع جنایتی بسیار تلخ و وحشتناک گردیده است.
پی نوشت:
موضوعات ذکر شده یکی از عوامل موجود در این اتفاق است، امید است با بررسی های کارشناسانه همکاران و اساتید بزرگوار در این زمینه سطح آگاهی جامعه را تا جایی ارتقا دهیم که بتوانیم از وقوع جنایات این چنینی تا حدی جلوگیری نماییم.
شهره طاعتی | مددکار اجتماعی