در اهمیت این مسئله که معتادان پس از ترک نیاز به حمایت خانواده و اجتماع دارند شکی وجود ندارد. اغلب معتادان پس از ترک بخاطر رفتارهای گذشته دوران اعتیاد که نشأت گرفته از بیماری اعتیاد بوده مورد بی مهری، طرد خانواده ها و در مواردی طرد از جامعه قرار میگیرند. برای روشن شدن زمینه حمایت بایستی نیازمعتادان، شرایط و طرز فکر آنها را پس از ترک شناخت. حال یک انسان که به دلایل گوناگون دچار سوء مصرف موادمخدر شده و بر اثر خستگی و درماندگی از مصرف مواد آنرا ترک کرده تا با امیدهای تازه به آغوش جامعه و خانواده بازگردد چگونه بایستی مورد حمایت قرار گیرد؟
اصول و تجاربی در مورد معتادان وجود دارد که عمل به آنها در طی چند دهه گذشته، معتادان زیادی را که امیدی به نجات و یا اصلاح آنان نبوده به جامعه بازگردانده حتی در بسیاری از موارد آنان را تبدیل به افرادی تأثیرگذار در جامعه و خانواده خود نموده است. این اصول معتاد را مسئول بیماری اش نمی داند. کنترل بیماری را هم در توان معتاد نمی بیند و حتی درمانش را هم در خود بیمار به تنهایی نمی یابد. و این کار را نه با طرد کردن و در تنگنا قرار دادن بلکه با عشق و امید بوجود میاورند. در وهله اول خود فرد باید اصول و قواعدی را فرا بگیرد و این آمادگی را داشته باشد که تغییر نماید. ما باید این مسئله را بخوبی درک کنیم که مشکل اصلی یک معتاد مصرف و یا قطع مصرف مواد مخدر نمی باشد. بلکه مشکل در درون افکار و احساسات یک معتاد و شرایط اجتماعی است که فرد در آن قراردارد. قسمتی که قابل دیدن نیست و حتی درک کردن این قسمت از بیماری او جز مشکل ترین درمانهای جهان میباشد، یک فرد معتاد قبل از اینکه مصرف مواد مخدر او را به سوی رفتارهای ناهنجار اجتماعی؛ ناسازگاری و تخریب بکشد. حال این فرد پس از قطع مصرف مواد مخدر مجدداً با همان احساساتی رودررو میشود که زمانی وی را به سوی مواد مخدر سوق داده و اکنون از بین نرفته بلکه در مواردی بسیار قوی تر از گذشته عمل میکند زیرا اینک دردهای دوران مصرف مواد؛ کمبودهای عاطفی؛ احساسی؛ مالی و دهها عامل دیگر نیز به دردهای گذشته او اضافه شده. معتاد پس از ترک با وجود خستگی و ناتوانی در مقابل مواد مخدر در پس ذهن خود روزنه ای برای فرار باز میگذارد. زیرا برای یک معتاد بهترین ابزار و ایمن ترین رفتار همان چیزی است که با آن عجین شده. این رفتار برای او امنیت و آرامش غیر واقعی اما خوش آیند به همراه دارد. اینجا نقش مددکاران اجتماعی و آغاز مداخلات حرفه ای او در کنارخانواده فرد بهبود یافته پذیرش، آموزش و کمک به توسعه مهارتهای مذاکره ای و ارتباطی بهبود یافتگان خواهد بود. چرا که گاهی اوقات صرف آگاهی مددجو از اینکه مددکار به وی علاقمند است و با او همکاری دارد حمایت از مددجو بحساب می آید و در نهایت ایجاد فضای امن روانی و درک احساسات و گذشت همراه با مهربانی نسبت به فردی که آمادگی ملحق شدن به خانواده و جامعه را دارد.
بهبود یافتگان اعتیاد گاه پس از ترك هنوز سردرگم هستند و دائماً با وسوسه استفاده مجدد از مواد مخدر رو به رو می شوند، در اکثر درمان ها فرد معتاد پس از مرحله سم زدایی در جلسات روان درمانی فردي یا گروهی قرار می گرفته است بدون توجه به اینکه تا چه اندازه آمادگی تغییر و پذیرش درمان را دارد. و طبیعتاً، بدون توجه به این عامل مهم احتمال موفقیت کاهش می یافته است.
درك کلیه علل و عوامل زمینه ساز مستعد کننده بروز اعتیاد و نیز عوامل محافظت کننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد تا روند پیشگیري، شناسایی، درمان و پیگیري به طور هدفمند طرح ریزي شود.
1- شناسایی افراد در معرض خطر اعتیاد و اقدام هاي پیشگیرانه لازم براي آنان؛
2- ضرورت حمایت از معتادان بهبود یافته در تمام زمینه ها برای عدم بازگشت به مصرف مواد مخدر.
پیشگیري از بازگشت مجدد در دهه هاي اخیر به مقوله یک فرایند مستقل و نیز شیوه هاي پیشگیري از آن بیشتر توجه می شود. فرضیه هاي متعددي براي تبیین این رویکردها ارایه شده اند.
حمایت اجتماعی به این مسئله می پردازد که فرد در زندگی خود و در هنگام بروز مشکلات از همفکری و مساعدتهای اطرافیان خود (دوستان . خانواده و …) بهره مند شود و بتواند با آنها احساس نزدیکی کند. چرا که حمایت اجتماعی و میزان آن تابع روابط اجتماعی فرد است.
بنابراین حمایت در ابعاد مختلف خود نظیر حمایت عاطفی، حمایت ابزاری و حمایت خود ارزشمندی، حمایت اطلاعاتی و حمایت شبکه اجتماعی بهترین راه جلوگیری از بازگشت معتادان بهبودیافته است. این حمایت ها میتواند هم از طرف خانواده و مجاورت با خویشاوندان نزدیک و شبکه های حمایتی خانوادگی و اجتماعی باشد و هم از طرف نهاد های دولتی و غیردولتی باشد. حمایتهای عاطفی میتواند زمینه خود حمایتی را نیز در بهبود یافتگان ایجاد کند. بنابراین انواع حمایتهای اجتماعی میتوانند همچون چسبی امکان دسترسی، مشارکت دادن،جایگزینی و حفاظت از بهبودیافتگان را بوجود آورند. ضروری است تا نگاه افراد جامعه نیز به این افراد تغییر یابد تا آنها در میان لایههای جامعه سرخورده نشود.
یکی از بهترین اشکال حمایت از بهبود یافتگان توسط مددکاران اجتماعی هنگامی است که خواسته های مددجویان در داخل موسسه سرکوب یا نادیده گرفته میشود و اینجاست که مددکاران اجتماعی در نقش مدافع مداخله می نمایند.
متأسفانه عود (بازگشت)، اعتماد به نفس، مسئولیت پذیري و کارآمدي فرد را کاهش می یابد و به تبع تأثیرات زیادي نیز بر فرد، خانواده و جامعه می گذارد. مشکلات خانوادگی از سر گرفته می شود، بی اعتمادي اعضاي خانواده به فرد معتاد تقویت شده و ترك بعدي و پذیرش آن را مشکل تر میکند. حرمت هاي خانوادگی از بین می رود و بنیاد خانوادگی سست و متزلزل می گردد، و اگر فرد معتاد نقش پدر یا مادر را درخانواده دارا باشد مشکلات بسیار عدیده اي چه از لحاظ اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی به دنبال دارد و اگر فرزند خانواده باشد هر بار که برگشت می کند استرس شدیدي بر سایر اعضاء وارد می آورد. تأثیرات عود بر جامعه نیز از لحاظ اقتصادي، فرهنگی و اجتماعی و امنیتی قابل تأمل می باشد. زیرا زمانی که این افراد دوباره معتاد می شوند از نظر روانی فشار شدیدي تحمل می کنند و براي تهیه مواد شاید دست به هر جرمی بزنند و امکان ترك دوباره کمتر می شود.
در بررسی از رویکردهاي پیشگیري از بازگشت مجدد الگوهایی را فهرست بندي کرده اند. در یکی از الگوهاي موجود به جاي تمرکز بر مسمومیت زدایی، به مراقبت هاي پس از مرخص شدن از مراکز درمان توجه می شود. یکی از مهم ترین اقداماتی که بایستی در آغاز براي مراجع انجام داد، ایجاد احساس آگاهی عمیق از شیوه هایی است که این عوامل راه انداز درونی و بیرونی ممکن است توسط آنها موقعیت هاي مخاطره آمیز را به وجود آورند.
اعضای خانواده اغلب به شیوه هایی به عضو معتاد خانواده کمک می کنند که هم به ضرر او و هم به ضرر خودشان تمام می شود. معمولاً اعضای خانواده اصول حمایت از معتادان را نمی دانند و کمک کردن آنها بر اساس این اعتقاد است که اعتیاد یک مشکل و ناهنجاری رفتاری است و اینکه آنها می توانند عزیز معتادشان را به ترک اعتیاد متقاعد کنند. اما اگر می خواهیم برای دستیابی به بهبودی از عزیز معتادمان به صورت موثری حمایت کنید، قبل از هر چیز باید بدانید که اعتیاد نوعی بیماری است نه یک رفتار غیر اخلاقی و ضعف اخلاقی انسان و همانند هر بیماری دیگری راه و روش بهبودی مخصوص خود را دارد.
در خصوص حمایت اجتماعی از معتادان بهبود یافته ای که با قدرت و اعتماد به نفس بالا از دام اعتیاد رها گشته اند همکاری نهادهای دولتی و مردمی ضروری می باشد.
اعتماد داشتن یکی از مهم ترین کمک هایی است که میتوان به معتادان بهبود یافته داشت تا دوباره بتوانند به کار و زندگی خود ادامه دهند. میتوان گفت که معتادان بهبود یافته در مرز داشتن زندگی سالم و یا غیر سالم هستند.
معتادان بهبود یافته نیازمند بازتوانی شخصیتی می باشند چرا که سرخوردگی آنان و خانواده هایشان سبب بازگشت مجدد آنان به چرخه ی اعتیاد شده است. کارشناسان حوزه مواد مخدر معتقد هستند از طریق بازتوانی شخصیت میتوان مشکلاتی از جمله اضطراب؛ افسردگی و مشکلات روحی معتادان را کنترل و آنان را از سرخوردگی ها دور کرد تا مجدد به چرخه ی اعتیاد برگردانده نشوند.
ایجاد خانه های میان راهی یکی از راهکارهای بهزیستی برای توانمندسازی معتادان بهبود یافته است که مقرر شده بود با ساخت این خانه ها معتادان بهبود یافته پس از خروج از کمپ ها و مراکز درمانی تا زمان پیدا کردن شغل، سرپناه و کسب درآمد و با پیگیری مشکلات قانونی و حقوقی در این خانه ها ساکن شوند، چرا که در غیر این صورت معتادان بهبودیافته دوباره به سمت کانون های آسیب باز می گردند و فرآیند بهبودی با شکست مواجه می شود.
مددکاران اجتماعی در مورد حمایت از بهبود یافتگان بعضاً مورد انتقادهایی قرار میگیرند چرا که حمایتهای آنان در مراحل اولیه ممکن است فقط به حفظ موقعیت و وضعیت سلامتی حاصل شده متمرکز باشد تا بهبود موقعیت وگسترش تواناییهای او. زیرا مددکاران اجتماعی بعضاً احتمال می دهند مددجو کنترل زندگیش را بسرعت از دست بدهد. بنابراین شاید در این مرحله دشوار باشد دقیقاً تعیین کند در حال انجام چه کاری است ویا چه اهدافی دارد.
مهری فتائی/ مددکار اجتماعی
از سری مقالات سومین کارزار رسانه ای مددکاران اجتماعی ایران