کار کودکان، مشکلی جهانی است و پیشینه مطالعاتی وسیعی دارد، اگرچه براساس آمارهای سازمان بین المللی کار، از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون، تعداد کودکانی که در جهان کار می کنند، به دو سوم کاهش یافته است، هنوز رقمی در حدود ۱۶۸ میلیون کودک را شامل می شود که ۸۵ میلیون نفر آنها به کارهای مخاطره آمیز اشتغال دارند. پس از کار در بخش کشاورزی که در حدود ۶۰ درصد اشتغال کودکان را شامل می شود، بخش مهمی از کودکان (۴/۲۵ درصد) در فعالیتهای خدماتی مشغول به کار هستند که کار در خیابان نیز در همین گروه طبقه بندی می شود.
تعریف کودکان کار در کشورهای مختلف یکسان نیست به گونه ای که در برخی کشورهای آسیایی کار افراد در گروه سنی ۸ تا ۱۳ ساله در زمره کار کودکان قرارمی گیرد، اما عمده تعریفی که شامل بیشتر کشورهای جهان از جمله ایران می شود اشتغال کودکان زیر۱۵ سال است. کودکان کار به کودکان کارگری گفته می شود که اکثراً به صورت آزاد یا خیابانی، نیمه وقت، تمام وقت، فصلی و کارمزد مشغول کار هستند. کار کودکان می تواند شامل کار در مزارع، کارخانه ها، معادن، بخشهای خدماتی، کمک در کسب و کار والدین، شغلهای کاذب چون دستفروشی و… باشد.
در ایران نیز مسئله کار کودکان در خیابان، از دهه هفتاد در شهرهای بزرگ کشور رواج یافته و مورد توجه مسئولان و پژوهشگران قرار گرفته است. پژوهشها نشان می دهند که مجموعه ای از عوامل اجتماعی _ اقتصادی چون مهاجرتهای خارجی و داخلی، فقر و مشکلات مربوط به خانواده، از جمله بدرفتاری با کودکان، آنها را به خیابان می کشاند (وامقی و همکاران، ۱۳۸۹).
آسیب اجتماعی به هر نوع رفتار فردی یا اجتماعی گفته میشود که در چارچوب اصول اخلاقی و قواعد کلی رفتار اجتماعی در عُرف و قانون جامعه رسمی و غیررسمی جامعه مورد تأیید نباشد و اگر بروز پیدا کند، فرد یا جمعی که اصول و قوانین را شکسته مجرم و منحرف محسوب میشود و همین امر سبب بروز پنهانکاری در این دسته از افراد میگردد. بررسی آسیبهای اجتماعی بدون در نظر گرفتن شرایط زمینه ای یک جامعه میسر نخواهد بود بنابراین نتایج سیاستهای هر جامعه ای متناسب با شرایط خود، فرهنگ، رشد و انحطاط خود با انواعی از انحرافات و مشکلات روبروست که تأثیرات مخربی روی فرآیند پیشرفت آن جامعه دارد.
عوامل مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، فقر، بیکاری والدین، اعتیاد، طلاق، فوت یا از کار افتادگی سرپرست خانوار، مهاجرت و شکاف طبقاتی از مهمترین عوامل افزایش کودکان کار در یک جامعه بشمار می رود. درعین حال این مجموعه عوامل، در گروههای مختلف قومی و ملیتی کودکان، با نسبتهای متفاوتی عمل می کنند و خود متأثر از شرایط ساختاری متفاوتی هستند؛ به عنوان مثال شرایط اقتصادی نامطلوب خانواده ها، از عوامل زمینه ساز متفاوتی نشأت میگیرند؛ چنانچه در مورد کودکان افغانستانی، شرایط اقتصادی، نتیجه مهاجرت، اقامت غیررسمی و دسترسی نداشتن به کار و اشتغال است.
همچنین تأمین هزینه های تحصیل برای کودکان افغانستانی، خود مانع دیگری برای دسترسی به آموزش است. به این ترتیب، ترکیبی از موانع فرهنگی و حقوقی دسترسی به آموزش، در کنار نیاز خانواده به درآمد، کودکان را راهی خیابان میکند. کودکان مهاجر بویژه مهاجران غیرقانونی در بعضی از نقاط دیگر جهان نیز شرایط مشابهی دارند. در سراسر جهان بسیاری از والدین مهاجر بدون مدارک قانونی، کودکان خود را به مدرسه نمی فرستند. در مقابل آنها را پنهان یا وارد اشتغال غیررسمی می کنند.
در میان خانواده های کولی ایرانی نیز براساس سنتی قدیمی، وضعیت اشتغال و شرایط اقتصادی خانواده تا حد زیادی ریشه در سبک زندگی منتج از زمینه های فرهنگی، ادغام محدود در جامعه و مشکلهای حقوقی ناشی از نداشتن شناسنامه، مانع مضاعفی بر تحصیل کودکان است و کار در خیابان نقش و وظیفه اصلی کودکان، بویژه دختران بشمار می رود و تحصیل و آموزش جایگاه پایینی دارد. در سایر کودکان ایرانی نیز، علاوه بر نیاز خانواده به کار کودک، هزینه های تحصیل نیز بسیاری از کودکان را به کار در خیابان می کشاند. اما نکته قابل تأمل، اعمال خشونت نسبت به کودکان و نقش دوگانه خشونت به عنوان عامل و پیامد خیابانی شدن است. خشونت علاوه بر تبعات جسمانی و روانشناختی مستقیم، با سوق دادن کودکان به ترک خانه، آنها را در معرض آسیبهای بیشتر خیابان قرار می دهد. خشونت نه تنها از سوی خانواده، بلکه از سوی مردم عادی، مأموران و همسالان نسبت به کودکان اعمال می شوند و از این حیث، کودکان کار، مورد ظلم مضاعف از سوی خانواده و جامعه واقع می شوند.
با توجه به یافته ها و گزارشهای موجود، کودکان کار که به منظور کسب درآمد به فعالیتهای تولیدی، خدماتی یا مشاغل کاذب روی می آورند، از بسیاری از حقوق اولیه انسانی، حق آموزش و تحصیل باز می مانند، سلامت جسمی و روانی این کودکان به شدت در معرض انواع آسیب قرار میگیرند، شایان ذکر است که حمایت از کودکان کار به عنوان قشری آسیب پذیر امری ضروری است، هرچند که فعالیتها و تلاشهای بسیاری برای سازماندهی کودکان کار در کشور صورت گرفته و انجمنهای حمایت از کودکان کار با پی ریزی انواع برنامه ها و طرحهای ویژه تلاش کرده اند تا کودکان کار را شناسایی و زمینه فراهم کردن امکانات و تسهیلات و بهره مندی از حداقل نیازها برای این کودکان را فراهم کنند اما آنچه مسلم است، اقدام برای جلوگیری از کودکان از اولویت بالایی برخوردار است، چرا که کار کودک نه تنها بنیان طبیعی و حقوقی انسانی را پایمال می کند بلکه تهدیدی جدی برای آینده اجتماعی و رشد و پیشرفت اقتصادی محسوب میشود.
راهبردهای پیشنهادی
- شناسایی کودکان کار در سطح شهر جهت بهره مندی از تسهیلات اولیه بویژه آموزش؛
- نظارت بر رفع نبازهای بهداشتی و درمانی کودکان کار؛
- ارائه آموزش مهارتهای زندگی به کودکان کار؛
- ارتقاء سطح آگاهی کودکان نسبت به مسئله کودک آزاری؛
- ارتقاء سطح آگاهی کودکان نسبت به حقوق خود در محیط کار؛
- دسترسی آسانتر کودکان کار به آموزش مشاغل متناسب با سن و توانایی آنها جهت دوری از انجام مشاغل کاذب؛
- برنامه ریزی ونظارت درسطوح مختلف سیاست گذاری کلان در حوزه کودک:
- انعطاف نظام آموزش رسمی در دریافت شهریه کودکان خانواده های کم درآمد، جهت عدم روی آوری کودکان به کار برای تأمین هزینه تحصیل؛
- اعمال ضوابط مشخص شده دولت به نظام آموزش رسمی مبنی بر تحصیل همه کودکان مهاجر؛
- افزایش میزان اطلاع رسانی قوانین مصوبه دولت ازطریق نهادها، رسانه ها، مبنی بر تحصیل کودکان مهاجر؛
- نظارت بر تأمین امنیت در کارگاهها و محیطهای بسته کاری کودکان؛
- توجه و اعمال حمایت لازم به فرزندان خانواده های درگیر اعتیاد و طلاق؛
- راه اندازی مشاغل پایدار برای خانواده های کودکان کار؛
- برگزاری آموزش مهارتهای فرزندپروری به مادران کودکان کار؛
- احداث فضاهای سبز، مکانهای تفریحی وعلمی همچون پارک، فرهنگ سرا، کتابخانه و … در محله های جرم خیز و آسیب پذیر؛
- افزایش برگزاری جشنها، برنامه ها و اردوهای مفرح در ایام و مناسبتهای مختلف برای کودکان کار تحت پوشش انجمنها.
منابع:
وامقی، مروئه و همکاران (۱۳۹۲). ارزیابی سریع وضعیت کودکان خیابانی در شهر تهران. مطالعات تحقیقات اجتماعی در ایران، شماره ۱٫
نویسنده: لیلا مختاری رودبرده؛ کارشناس مددکاری اجتماعی
منبع: مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران