گفتن و نوشتن از مددکاری اجتماعی و مددکار اجتماعی به این معنا نیست که ما مددکاران تافته جدا بافته ای از سایر حرفه ها هستیم! اگر چنین باشد دچار یک خودشیفتگی حرفه ای شده ایم. اگر وزن این حرفه را وزین تر از سایر علوم بدانیم یا ناشی از جهالت ماست و یا تعصبی کور! مددکار اجتماعی همان جایگاهی را در ماهیت کار دارد که سایر مشاغل دارند : وکیل ، کارگر ، پزشک، میوه فروش ، نظامی ، مهندس ، دانشمند و… کیست که تعیین می کند کدام بهتر است یا ضروری تر؟ اگر یکی از این مشاغل حذف شود ، با چه پیامدهایی روبرو خواهیم شد؟ این مقدمه را برای این گفتم که سوء تعبیری از خودخواهی پیش نیاید. اما به نکته ای سخت اعتقاد دارم که در این دید کلی نگر وساختاری جامعه ، اگر مددکار اجتماعی در جایگاه خود ننشیند و یا مددکارش مددکار تعریف شده نباشد بی شک جامعه با ضربات سهمگینی روبرو خواهد شد و دچار چالشهای جدی ! سئوال اینست : که چرا در نهادهای دولتی و غیر دولتی افرادی در مصدر حرفه مددکاری اجتماعی می نشینند که در واقع مددکار اجتماعی نیستند، یعنی تحصیلات این حرفه را ندارند!!؟ و باز به دنبال آن این سئوال که چرا هیچ مرجع و متولی پیگیر کننده ای وجود ندارد تا مانع این امر شود؟
پاسخهایی چون با کمبود مددکار تحصیلکرده روبرو هستیم به اندازه ای سخیف و خنده دار است که به نقد آن نمی پردازم! همکاران محترم تهمتی نخواهد بود که اگر بپذیریم در این خصوص هم ما با یک رخوت و انفعالی دور از شان خود روبرو هستیم ! سالهاست که به تکرار نشسته ایم. در خیلی از بخشهای حرفه مان در جا می زنیم . چه در محتوا و چه در کالبد این حرفه ، کسالتی آزاردهنده خود نمایی می کندکه این کسالت بهانه را به دست عده ای داده است تا هر آنچه که دوست دارند با این حرفه بکنند. در این میان آنکه صدمه می بیند دو گروهند: مددکاران اجتماعی و مردم یا مخاطبینی که ما با آنان و برای آنان کار می کنیم. یکی از این صدمات همانگونه که پیشتر اشاره کردم پوشاندن لباس مددکاری بر تن کسانی است که شایسته آن نیستند. در این مجال بحث بر سر متغیرهای این شایستگی و ناشایستگی نیست و اگر لازم باشد جایگاهش اینجا نیست. آنچه که مهم است اینست که از نظر قانونی این جانشین سازی بی منطق که ریشه در جهالت دارد نه قانونی است ونه علمی.
ما مددکاران اجتماعی دیدی آینده نگر بویژه در حوزه آسیبها داریم . با همین دید می توان پیش بینی کرد که اگر جلو چنین حرکتی گرفته نشود ، در آینده نزدیک مرثیه سرای این حرفه خواهیم شد! این مرثیه سرایی فزون بخش سونامی غیر قابل مهار خواهد بود در افزایش کودکان کار و خیابان ، طلاق ، فقر ، زنان سرپرست خانوار ، دروغ ، اختلالات جنسی ، بیماریهای روانی ، وندالیسم و … این امواج سخت شکننده و تخریب گر است.
پس عزمی عمومی و مطالبه گر از سوی همه مددکاران اجتماعی مسئول لازم است تا در چارچوب های قانونی جلو این انتصاب های !!! مددکاری اجتماعی را بگیرند.
بی شک مسئولیت آقایان و خانمهایی که داعیه رهبری جامعه مددکاری اجتماعی کشور را دارند سنگین تر است. مطالبه گری بقول ریاست محترم جمهوری ، آقای دکتر روحانی حق همگانی است. مطالبه گر جایگاه خویش باشیم. یا حق
احمدعلی جبارزاده
مددکار اجتماعی
زمستان ۹۳