کژال ملکی
مدیریت بحران؛ امداد اجتماعی و مددکاری اجتماعی
در ادبیات چشم نواز است، گاه گریزی بر عشق بوَد و گاه کنایه ای بر ترس! بید را می گویم،…
بیشتر بخوانید »مددکاران اجتماعی در پی ارتقاء سلامت و رضایت اجتماعی جامعه توان یاب
زمانیکه سهراب گفت : “بهتر آنست که برخیزم / رنگ بردارم /…” می دانست که روزگاری خواهد رسید که باید…
بیشتر بخوانید »یادداشت یک مددکار اجتماعی: واقعیتی به نام بیماران اعصاب و روان
هر از گاهی دل را به تنهایی رهنما می شویم، و به این دل خوش می کنیم که “دلا خو…
بیشتر بخوانید »دغدغه های مددکاری اجتماعی ایران، سوار بر اسب کهربایی خیال یک مددکار
از روزگاری نه چندان دور از دسترس که ذهن های عاشق ما با واژه ی مددکاری اجتماعی مأنوس گردید؛ در…
بیشتر بخوانید »مددکاران اجتماعی در پی ارتقاء سلامت و رضایت اجتماعی جامعه توان یاب
زمانیکه سهراب گفت : “بهتر آنست که برخیزم / رنگ بردارم /…” می دانست که روزگاری خواهد رسید که باید…
بیشتر بخوانید »مددکاران اجتماعی؛ اقدام اجتماعی؛ حمایتهای چند وجهی از بیماران خاص
با لبخندی سرشار از حُزن، وارد شد. ناخودآگاه ذهنم در آسمان “بوف کور” به پرواز درآمد و به واژه هایی…
بیشتر بخوانید »ایدز به روایت یک مددکار اجتماعی | اهل همین حوالی بود، آشنا اما غریبه!
غبار تنهایی صورتش را بسان آسمان خاکستری این روزها غبار اندود کرده بود. امتداد نگاهش گره خورده به دور دست…
بیشتر بخوانید »