آسیب های اجتماعی ایرانیادداشتها و مطالب اختصاصی

“هم بالینی” یا “ازدواج سفید”| آسیبهای نوپدید اجتماعی

جامعه انسانی بر پایه نظم اجتماعی و به واسطه هنجارهای اجتماعی اداره می شود. هنجارهای اجتماعی الگوها و شیوه های رفتار و قواعد تعیین کننده کنش متقابل میان مردم است که پیروی از آن ها موجب تعادل و نظم در جامعه می گردد. هنجارهای اجتماعی با سه ویژگی اجبار، عمومیت و خارجی بودن، جامعه را اداره نموده و نظم اجتماعی را برقرار می کنند. تضعیف هر یک از این ویژگی ها اختلال هنجاری و بی نظمی را به همراه خواهد داشت. حال می خواهیم به بررسی شیوه جدیدی از ازدواج تحت عنوان “هم بالینی” یا “ازدواج سفید” بپردازیم.

در جامعه شناسی انحرافات این موضوع پذیرفته شده است که همیشه افراد جامعه از هنجارهای اجتماعی پیروی نمی کنند و به دنبال تبیین علل و عوامل عدم هم نوایی با هنجارهای اجتماعی هستند. به طور کلی، انحراف اجتماعی پدیده ای اجتماعی است که هیچ شیوه مطلق یا جهانی برای تعریف آن وجود ندارد، زیرا انحراف اجتماعی در ارتباط با زمان، مکان، موقعیت اجتماعی افراد، فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف، ایدئولوژی ها و گروه های اجتماعی متفاوت نسبی است (احمدی، 88؛ 4). بر همین اساس مقوله هم بالینی برای کشورهای دیگر به علت فرهنگ متفاوت شاید به عنوان آسیب اجتماعی نوپدید در نظر گرفته نشود ولی برای کشورهای در حال توسعه چون ایران به علت زمینه های فرهنگی مذهبی و اجتماعی از آن تحت عنوان آسیب اجتماعی نوپدید یاد می گردد.

ازدواج عملی است که پیوند بین دو جنس مخالف را بر پایه روابط پایای جنسی، موجب می شود. بنابراین، رابطه دو فرد از یک جنس چه به طور موقت و چه دائم ازدواج خوانده نمی شود. از سوی دیگر در تعریف ازدواج، روابط جسمانی بین دو انسان از دو جنس مخالف به خودی خود کافی به نظر نمی رسد، چه، ازدواج مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی است که مشروعیت روابط جسمانی را موجب گردد. به بیان دیگر در راه تحقق ازدواج باید شاهد تصویب جامعه نیز باشیم (ساروخانی، 89؛ 25).

حال به مطرح کردن نظرات متفاوت اندیشمندان در مورد ازدواج می پردازیم. کارلسون در اثرش انطباق پذیری و ارتباط در ازدواج این تعریف را از ازدواج به دست می دهد: ” ازدواج فرآیندی است از کنش متقابل بین دو فرد یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود برپا داشته اند و به طور کلی عمل آن ها مورد پذیرش قانون قرار گرفته و بدان اطلاق شده است.” کلودلوی استروس معتقد است که ازدواج ” برخوردی است دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت، یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی.” گذشته از این چهار خصلت (ارتباط جسمانی، تخالف جنسی، پایایی و قرارداد اجتماعی)، ازدواج ارتباطی را می رساند که در مقایسه با دیگر ارتباطات انسانی دارای تامیتی است بی نظیر. دیگر ارتباطات انسانی هر یک بعدی از ابعاد حیات را می پوشانند و حال آنکه زوجیت دارای ابعاد زیستی، اقتصادی، عاطفی و نیز روانی اجتماعی است. به بیان دیگر هم زیستی زوجین در درون خانواده، آنان را در چنان گردونه ای از ارتباطات مختلف قرار می دهد که بی هیچ شبهه قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نیست. در قرآن مجید هم خداوند متعال به کرات به ازدواج و روند آن اشاره نموده است.

در ازدواج سفید فردیت و فردگرایی به اوج خود می رسد و به نوعی گسست پدیده زوجیت از جامعه را می رساند، با ازدواج عرفی نزدیک است و درست در مقابل ازدواج تنظیم شده قرار می گیرد. چنین ازدواجی به دلیل همین فردگرایی افراطی و آشکار امکان تداوم ندارد. از همین روست که در اواسط قرن شانزدهم، براساس تصمیم شوراهای کلیساها، ازدواجی که در برابر کشیش و سه شاهد برگزار نشود، قابل پذیرش و مشروع به حساب نمی آید و آن را با هم بالینی مترادف تلقی می نمایند. در کل چنیه به نظر می رسد که ازدواج به عنوان مهم ترین اقدام فرد در حیاتش نمی تواند به دور از نظارت جامعه تحقق پذیرد و نیز هرگاه چنین شود استمرار آن با شکست مواجه می شود. منظور این نیست که مراسم سنگینی برای ازدواج تجویز نماییم که خود در مواردی موجبات اجتناب از آن را فراهم سازد؛ بلکه هدف این است که که همواره سعی شود ازدواج انسان ها مشروعیت اجتماعی یابد؛ یعنی با نظارت و رضای جمع صورت بندد، بنابراین غیرشرعی ساختن آن یا جداسازی و حذف ابعاد شرعی ازدواج و در حد نهایی حذف موازین عرفی جز به سستی پیمان زوجیت و در نهایت، بسط آن چه امروزه چندهمسری ناهمزمان اطلاق می شود، نخواهد انجامید. منظور از چندهمسری ناهمزمان این است که به دلیل بسط طلاق و ازدواج های مکرر در پایان سال های زوجیت ملاحضه می کند که با چند همسر ازدواج کرده و با هر یک مدتی حیات گذرانیده است.

هم بالینی یعنی زوجی که با هم زندگی می کنند و رابطه جنسی دارند بدون آن که ازدواج کرده باشند. در اکثر جوامع غربی به نحو فزاینده ای گسترش و رواج یافته است. شاید درست تر باشد که امروز از تشکیل زوج و بریدن از زوج سخن بگوییم. روند رشدی از زوج ها که رابطه بلند مدت و متعهدانه ای با یکدیگر دارند، تصمیم به ازدواج نکردن می گیرند، اما زیر یک سقف زندگی می کنند و فرزندانشان را با هم بزرگ می کنند. در بریتانیا تا چندی پیش هم بالینی را نوعی رسوایی می دانستند. اما در میان تمام مردم اروپا، ایستارهای مربوط به هم بالینی در حال تغییرند. در سال های اخیر، تعداد مردان و زنان ازدواج نکرده ای که با هم خانوار مشترکی را تشکیل می دهند به طور فاحشی بالا رفته است ولی متاسفانه آمار دقیقی در دسترس نیست (گیدنز، 86؛ 278).

بررسی مختصری از روند ازدواج و طلاق در کشورمان خالی از لطف نیست. سخنگوی سازمان ثبت احوال بیان کرده است که در شش ماهه سال اول 94 حدود 349 هزار واقعه ازدواج به ثبت رسیده است. به این معنا که هر شبانه روز حدود 80 واقعه به ثبت رسیده است و میانگین سن مردان برای ازدواج 28 سال و برای زنان حدود 24 سال است. همچنین آمر طلاق حاکی از این است که همین زمان حدود 79 هزار واقعه طلاق روی داده است. که در هر شبانه روز 436 مورد و در هر ساعت 18 واقعه طلاق به ثبت رسیده رسیده است. 14 درصد از طلاق ها در سال اول و 48 درصد از طلاق ها در پنج سال زندگی مشترک می دهد و به طور متوسط از هر 4.4 ازدواج یک مورد به طلاق می انجامد. میانگین سن طلاق مردان 35 سال و زنان 30 سال بوده است. حال سوال اساسی این جا به ذهن خطور می کند که برای کاهش میزان طلاق در سال اول زندگی چه راه حل هایی توسط آسیب شناسان اجتماعی کشور پیشنهاد می گردد؟ با بررسی آمارهای رسمی کشور به این نتیجه می رسیم که رشد طلاق و سست شدن پایه و اساس زندگی های مشترک یک ترس و دلهره ای را در دل جوانان ایجاد کرده است و همچنین اشتغال و مسائل مالی از دلایل اصلی گرایش به این سبک زندگی در بین تعدادی شده است. طبق آمارهای ارائه شده حدود 14 درصد از طلاق های رخ داده در کشورمان در همان سال اول زندگی مشترک رخ می دهد که با بررسی های بیشتر می توان از بروز این آسیب و عوارض روحی روانی برای افراد و خانواده هایشان جلوگیری کرد. این جاست که حلقه ای از جامعه شناسان و مددکاران اجتماعی به عنوان سفیران سلامت اجتماعی جامعه باید اقدام به طراحی مدل ها و راه حل های پیشنهادی برای حل معضلات اجتماعی بدهند. حال به بررسی مختصری از عوامل و زمینه های ایجاد و پیدایش این سبک از زندگی می پردازیم:

  • عوامل اقتصادی: بیکاری و عدم توانایی مالی برای تامین هزینه ها و مخارج زندگی یکی از مهمترین عاملی است که جوانان کمتر ازدواج می کنند و وقتی با آن ها صحبت می کنیم که چرا ازدواج نمی کنید همه به عدم توانایی مالی اشاره می کنند. پس ایجاد اشتغال و حمایت مالی دولت از زوج های جوان با ایجاد طرح های تشویقی و تامین مسکن برای ترویج ازدواج کارآمد خواهد بود.
  • عوامل فرهنگی: متاسفانه بسیاری از خانواده ها برای مراسم های ازدواج فرزندان شان توقع مراسم ها و تشریفات سنگینی را دارند که طرف مقابل توانایی انجام و برگزاری آن را ندارد. روز به روز هم به تشریفات اضافه می شود و تعدادی از خانواده ها به آن افتخار می کنند و زبان به زبان هم می چرخد. در این راستا می توان با استفاده از رسانه ها و فضاهای مجازی به تقویت فرهنگ و آداب و رسوم صحیح و پسندیده پرداخت.

 

نویسنده: هما صدری؛ مددکار اجتماعی و جامعه شناس
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران

رسانه تاب آوری ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button