برساخت اجتماعی بیماری کرونا
نویسنده: دکتر سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی و جامعه شناس
امروزه عوامل تهدید کننده سلامت مردم در جهان رشد قابل توجهی داشته است و ابزار و امکانات انسانها برای مواجه با نسل جدید این مخاطرات در حال کاهش است. بسیاری از جوامع انسانی نظیر جامعة ما از یک جامعه کم خطر به سمت یک جامعه پر خطر در حال حرکت هستیم؛ این موضوع ضرورت اتخاذ تصمیمات مهم و موثر را جهت کنترل و کاهش تاثیرات این بحرانها را بیش از گذشته دارای اهمیت میسازد. در حالیکه یکی از چالشهای اساسی به تصمیم گیرندگان و ادعاسازان در سطح کلان و ساختاری بر میگردد که همواره در کاهش اثرات خطرات نقش اصلی داشتهاند، اما چنین رویهای با مشکلات جدی و فقدان در این بخش مواجه بوده است. امروزه خطرات رو به فزاینده بیماریها، انرژیهای هستهای و آلایندههای صنعتی شرایط غیرقابل تحملی را به وجود آورده و همزمان با این روند شیوههای مدیریت این خطرات نیز توام با چالش های اساسی است.
یکی از مسائل عمدهای که طی چند ماه گذشته در بسیاری از جوامع با آن درگیر شده و منجر به گسترش تعداد قابل توجهی از قربانیان انسانی شده است بیماری کرونا میباشد. هر چند که در خصوص منبع انتشار این بیماری مباحث فراوان و روایتهای متعددی ارایه شده است، اما به نظر میرسد که روایت روزنامه نیویورک پست از سرایت این بیماری از یکی از آزمایشگاههای میکروبیولوژی در چین در قالب برنامة «جنگ بیولوژیکی» قابل تاملتر باشد؛ با این وجود با گسترش سریع این بیماری ضرورت بررسی ابعاد، آثار و پیامدهای آن از اهمیت زیادی برخوردار است. هر چند دولتهای مختلف جهان برنامههای متعددی در قالب اطلاعرسانی، قرنطینه کردن، توصیههای بهداشتی، برنامههای مراقبتی و درمانی ارایه داده اند و دلایل و آثار پزشکی این بیماری نشان داده شده است، اما کمتر به اثرات اجتماعی و شیوه برساخت این بیماری در جامعه پرداخته شده که در این مطلب به اختصار به برخی از این ابعاد پرداخته میشود.
در جهان طی50 سال اخیر بر ساخت اجتماعی بیماری یکی از مهمترین موضوعات پژوهشی در جامعه شناسی پزشکی بوده که درک ما را از ابعاد اجتماعی آن بیشتر می نماید. رویکرد برساخت گرایی اجتماعی در تحلیل شیوه های ساخت بیماری به سه بعد معانی فرهنگی بیماری، تجارب بیماران، افراد، گروهها و سازمانهای ذینفع در انتشار بیماری می پردازد.
آنچه که باعث تشدید حس کنجکاوی جامعه شناسان گردیده، معانی فرهنگی است که بر شیوة تجربه بیماری، نحوه نمایش دادن آن، اتخاذ نوع سیاستها و نحوه واکنشهای اجتماعی به آن تاثیر میگذارد.
برساخت گرایی اساساً یک چهارچوب مفهومی است که بر جنبههای فرهنگی و تاریخی یک پدیده تمرکز دارد. تاکید برگر و لاکمن نیز بر این است که چگونه معانی پدیده لزوماً در درون خود آن پدیده نیست، بلکه در تعامل با یک زمینهی اجتماعی شکل میگیرد. به عبارت دیگر برساختگرایی اجتماعی به توضیح این موضوع میپردازد که چگونه افراد و گروهها در تولید، درک دانش و واقعیت اجتماعی نقش دارند. از نظر ایزنبرگ نیز تمایز مفهومی در بیماری ریشه در دو برداشت بیولوژیک (disease) و اجتماعی(illness) از بیماری دارد که مفهوم اول برداشت پزشکی و دوم برداشت جامعه شناسی است. در مقایسه با مدل پزشکی که معتقد است بیماری (در معنای بیولوژیک آن) عمومی یا جهانی است و با توجه به زمان و مکان تغییر ناپذیر است، برساختارگرایان اجتماعی بر این موضوع تاکید مینمایند که چگونه معنی و تجربه بیماری (در معنای اجتماعی) به وسیلهی فرهنگ و سیستمهای اجتماعی شکل میگیرد. به صورت مختصر، بیماری (درمعنای بیولوژیک)، به سادگی بیماری صرفاً در ماهیت آن نیست که در انتظار کشف شدن دانشمندان و محققان است، لذا بیماری ها دارای اثرات و پیامدهای مستقل از اثرات جسمی خود هستند. هر چند که معانی فرهنگی و اجتماعی خاص بیماری نادیده گرفته میشود. این معانی همراه بیماری بوده و پیامدهای مستقلی بر بیماران و سیستم مراقبت سلامتی دارد.
تحلیلگران فرهنگی معتقدند که بیماری ممکن است دارای دلالتهای استعاری نیز باشد؛ به عنوان مثال بیماری کرونا به عنوان استعاره های بد و سرکوبکننده در جامعه ما رایج شده است و چنین برچسب هایی تاثیرات قابل توجهی بر افراد مبتلا به این بیماری دارد، لذا توضیح این موضوع نیز اهمیت دارد که افرادی که مبتلا به بیماری کرونا بوده و برچسب هایی نظیر بی احتیاطی، بی مبالاتی، بی مسئولیتی، زشت، تحقیرشدگی، سرزنش، مرگ و … به آنها داده می شود تا چه حد باعث انزوای این افراد از جامعه و تشدید ترس، اضطراب و نگرانی در جامعه و بین آنها می شود.
یکی از نکات مهم دیگر در زمینه برچسب زنی، شیوه های مدیریت جوامع انسانی و تصمیم گیرندگان از مدیریت برچسب کرونا است. زیرا همین امر می تواند مدیریت تغییر را دشوار ساخته و محدودیت های جدی را در زمینه دسترسی به درمان برای مبتلایان فراهم سازد، لذا روابط آنها را با اطرافیان محدود ساخته و از نوعی «طرد شدگی اجتماعی» رنج خواهند برد. حتی این افراد پس از بهبودی نیز در معرض مخاطرات اجتماعی نظیر برچسب های اجتماعی قرار دارند. به این ترتیب بسیاری از عناصر کلیدی بیماری کرونا ذاتی این بیماری نیست، بلکه به نحوة واکنش های اجتماعی و برچسب های آن بر می گردد که در جامعه و توسط سایر افراد ساخته می شود. این نکته کلیدی تفاوت دیدگاه پزشکی و اجتماعی را تبیین می کند و پزشکان را به سمت نوعی تقلیل گرایی از بیماری کرونا سوق می دهد که راه حل های آن ها نیز عمدتاً متمرکز بر آموزش های فردی و عمومی است. در حالیکه تمرکز صرف بر رویکرد پزشکی می تواند ما را از درک دلایل و عوامل موثر اجتماعی و سیاسی بیماری کرونا باز دارد.
برای تبیین بهتر این بیماری ضروری است تا پژوهش های بیشتری در خصوص نحوة درک بیماران از این بیماری نیز صورت پذیرد. در چنین شرایطی است که می توان به درک بهتر فرایندهای اجتماعی موجود در این بیماری و نحوة برساخت آن دست یافت.
نکته حایز اهمیت دیگر به دلالت های سیاسی بر می گردد که ناشی از دیدگاه گروههای ذینفع در چرخة تولید و گسترش این بیماری است. همانگونه که پیشتر به آن اشاره شد تولید این بیماری برای دولت چین دارای کارکرد نظامی و سلطه بود، لذا این بیماری می تواند به ابزاری در اختیار دولت ها برای مبارزه و جنگ باشد. در نتیجه با کمترین هزینه، بیشترین تاثیرات را در عقب ماندگی جوامع و ایجاد هژمونی کشوری، منطقهای و جهانی خواهد داشت. سایر گروههای ذینفع نظیر شرکت های داروسازی، افراد و سازمان هایی که بودجه های قابل توجهی به منظور مقابله با درمان و پیشگیری دریافت می تمایند از دیگر ذینفعان گسترش این بیماری به شمار می روند، لذا در تحلیل نهایی بیماری کرونا دارای آثار مثبت متعددی برای برخی از سیستم ها نیز هست.
هزینه های اجتماعی و اقتصادی بیماری کرونا نیز قابل توجه است به صورتی که بسیاری از امکانات و ذخایر اجتماعی جامعه صرف مقابله با این بیماری می شود و از سایر عناصر توسعه و برنامه های اجتماعی و فرهنگی باز می مانند. هزینه های برنامه های مراقبت نیز افزایش می یابد. با این وجود دسترسی گروههای مختلف جامعه به این امکانات یکسان نیست و گروههای برخوردار دسترسی و منابع مادی بیشتری به منظور دریافت خدمات با کیفیت تر دارند. لذا گسترش بیماری کرونا منجر به تشدید نابرابری های اجتماعی و فقر بیشتر خانواده ها و جوامع نیز می شود. بنابراین گسترش این بیماری ها می تواند روند توسعه جامعه را دچار اختلال جدی نماید. رسانه ها نیز از مهمترین ابزارهایی هستند که می توانند در انتقال آموزش درست در بین همه گروههای جامعه موثر باشند. در بسیاری از مواقع گسترش شایعات، اطلاعات نادرست و فقدان مدیریت بحران و اطلاع رسانی صحیح بر شدت مشکل افزوده و منجر به بروز بحران های جدید شود. در چنین شرایطی است که تقویت همبستگی های اجتماعی، استفاده از افراد تاثیر گذار اجتماعی، مدیریت درست بحران ، استفاده از ظرفیت های مردمی و بسیج اجتماعی در راستای اعتماد به مردم به کاهش و تقلیل اثرات بیماری کرونا کمک نماید. استفاده از متخصصان مددکار اجتماعی، جامعه شناسان، روانشناسان، سازمان های مردم نهاد فعال در حوزه اجتماعی می توانند در تقلیل مشکلات، کنترل و کاهش اثرات بیماری کمک قابل توجهی ارایه دهند. بنابراین بیماری کرونا دارای عناصر، ابعاد و ساز و برگ های اجتماعی است که ضروری است برای مهار این بیماری به این عوامل پرداخته شود که در این مطلب به برخی از آنها اشاره گردید.