نیاز به تغییرات بنیادی در مددکاری اجتماعی در ایران موضوع این نوشتار است و در ادامه به ابعاد مختلف این موضوع خواهیم پرداخت.
نیاز به تغییرات بنیادی در مددکاری اجتماعی در ایران
نویسنده: یاسمن رضاپور، مددکار اجتماعی
در دو دهه اخیر، مددکاری اجتماعی به عنوان یکی از رشتههای حساس و مؤثر در جوامع معاصر توجه ویژهای به خود جلب کرده است.
این حرفه نهتنها بهعنوان یک شغل بلکه بهعنوان یک رسالت اجتماعی در بهبود و تسهیل زندگی افراد و گروههای مختلف شناخته میشود.
با این حال، مددکاری اجتماعی در ایران نیاز به تغییرات و تحولات اساسی دارد که در این مقاله به بررسی جوانب مختلف این نیاز خواهیم پرداخت.
ضرورت تغییرات علمی و آکادمیک
در ابتدا، نیاز به تغییرات در زمینههای علمی و آکادمیک احساس میشود.
دروس دانشگاهی مددکاری اجتماعی باید بهگونهای تنظیم شوند که بیشترین سازگاری را با نیازهای واقعی جامعه داشته باشند.
در حال حاضر، بسیاری از دانشآموختگان این رشته، با وجود گذراندن تعداد زیادی واحد کارورزی، از بنیه علمی و تجربی کافی برای انجام کار عملی برخوردار نیستند.
این نقیصه میتواند به ناامیدی این افراد و کاهش کیفیت خدمات مددکاری اجتماعی منجر شود.
بنابراین، لازم است که برنامههای درسی بهروزرسانی شوند و بهطور منظم با نیازهای روز جامعه تطبیق یابند.
بهبود محتوای دروس دانشگاهی
برای پاسخگویی به نیازهای اجتماعی و اقتصادی کنونی، محتوی دروس دانشگاهی باید شامل مباحث جدید و کاربردیتر باشد.
در این راستا، برقراری ارتباطات مؤثر با سازمانهای غیر دولتی و نهادهای اجتماعی محلی میتواند به تطابق دقیقتر برنامههای آموزشی با نیازهای واقعی جامعه کمک کند.
همچنین، ورود مباحث بینرشتهای مانند روانشناسی، جامعهشناسی و حقوق اجتماعی به دروس مددکاری اجتماعی میتواند به ایجاد یک چارچوب تحصیلی جامعتر منجر شود.
نیاز به تغییرات سیستماتیک
از سوی دیگر، اگرچه تغییرات علمی و آکادمیک مهم هستند، اما تحولاتی ساختاری و سیستماتیک نیز بهعنوان بخشی از توسعه مددکاری اجتماعی در ایران ضروری میباشد.
سیستمهای صنفی و نظارتی موجود باید تقویت و بازبینی شوند تا بتوانند بهخوبی از نیازهای مددکاران اجتماعی و جامعه مدنی حمایت کنند.
ایجاد یک نظام نظارتی مؤثر و پیشرفته، وظایف و مسئولیتهای مددکاران را مشخصشده و از بروز مشکلات و ناکارآمدیهای غیرضروری جلوگیری میکند.
مشارکت جامعه متخصصین
تحولات در این حوزه نمیتوانند بهتنهایی از سوی نهادهای دولتی و آموزشی اعمال شوند. متخصصین و فعالان این حوزه باید در فرآیند اصلاحات مشارکت فعال داشته باشند.
ایجاد نهادهای مدنی و انجمنهای حرفهای که به مددکاران اجتماعی این امکان را بدهد نظرات و پیشنهادات خود را بهطور مستقیم به سیاستگذاران منتقل کنند، میتواند به توسعه بهینه عملکرد این حرفه کمک کند.
نتیجهگیری
بدون شک، تغییر و تحول در مددکاری اجتماعی در ایران اجتنابناپذیر است.
اگر خواست و تمایل جامعه متخصصین این حرفه بهدقت مشاهده شود و شرایط مناسب برای بروز خلاقیتها و ایدههای نو فراهم گردد، میتوان آیندهای درخشان برای مددکاری اجتماعی در ایران ترسیم کرد.
تحقق این اهداف نهتنها به بهبود کیفیت خدمات اجتماعی منجر خواهد شد، بلکه میتواند بستری برای توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور فراهم آورد.