11-04-2013، 06:57 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-04-2017، 06:08 PM، توسط socialwork1.)
گروه تئاتر دانشآموزان دبستان دخترانه...منطقه 14 آموزش و پرورش تهرانتعداد اعضاء گروه:10 - سن اعضاء گروه:8 تا 12 سالهالف)هدف گروه:بازسازی رفتارهای نامناسب برخی از اعضاء و کمک به نوتوانی و بهبود لکنت زبان دو نفر از آنهاست.ب)روش کار:مددکاری اجتماعی«کار با گروه».شامل اجرای برنامههای تربیتی همراه با جلسات مرتب بحث گروهی. ج)ابزار کار:ابزار کار در این گروه،با نظر اعضاء گروه«تئاتر»انتخاب شده است که شامل موارد زیر است: 1-تهیه نمایشنامه مناسب برای نمایش.2-تقسیم نقشهای نمایش توسط اعضاء گروه بین خودشان با توجه به علاقه و استعداد.3-تمرین نقشها و نمایش در فرصتهای مناسب.4-تهیه لباس و وسایل گریم وانجام گریم برای هر نقش.5-تهیه سالن و سایر وسایل لازم برای اجرای نمایش.6-دعوت از اولیاء دانشآموزان و مدرسه و همسایگان برای دیدار از تئاتر گروه.7-مراسم اجرای تئاتر.د)فنون مددکاری گروهی در این گروه:1-استفاده از تأثیر نقشهای سازنده اعماز نقشهای همکاری در تأمین نیازهای گروه و نقشهایی که فرد در نمایش بازی میکند و نقش رهبری.2-استفاده از الزام اعضاء گروه در مراعات قواعد رفتاری مثبت.«نرمهای اجتماعی»در جهت ایجاد تغییر در رفتارهای نامناسب عضو و کمک در ملکه شدن قواعد رفتاری مناسب در ارتباط بین عضو و سایرین.3-استفاده از کنش واکنش گروهی در جهت رشد همکاری بین اعضاء گروه.گزارش دانشجوی مددکارامروز مدیر دبستان اسامی تعدادی از دانشآموزان را که همهء آنها دارای مشکلات رفتاری بودند در اختیار من گذاشت و اظهار داشت که اکثر معلمهای دبستا از درس خواندن و اخلاق و رفتار این دانشآموزان ناراضی هستند.اسامی در ابتدای امر برای من ناشناخته بود،چون بیش از یک هفته نبود که کارورزیم را در این مدرسه آغاز کرده بودم.ابتدا تصمیم گرفتم با چندتن از آنها مصاحبه کنم و چون کارورزی من کار با گروه بود،ضمن مشورت با استاد راهنما تصمیم گرفتم با این دانشآموزان از طریق مددکاری گروهی کار کنم.خلاصه نتایج حاصل از مصاحبههای انجام شده با 10 نفر از این دانشآموزان همراه با مشخصات هرکدام را در روبرو میآوریم: 1-مریم-س-در مصاحبهای با مادر این دانشآموز و ضمن بازدید از منزل مشاهده شد که در مجموع،وضع نامناسبی بر کل خانوادهء آنها حکمفرما است.پدر ظاهرا کارگری میکند.روابط بین والدین و فرزندان فاقد قواعد اخلاقی لازم است و این دختر در خانواده،الگوهای مناسبی را نداشته است.بعد از ایجاد رابطه حرفهای با دانشآموز و مصاحبه با او،مشاهده شد که به رفتارهای غیر اخلاقی گرایش دارد.2-لیلا-ز-لکنت زبان دارد.طی مصاحبهای مادرش اظهار داشت که از کودکی،لیلا را کتک میزده و با کوچکترین بهانهای،فرزندش را شدیدا تنبیه بدنی کرده است.علت این تنبیهها را هم عصبی بودن خودش بخصوص در سالهای اولیهء ازدواج ذکر کرد.این حالت عصبی خود را نیز ناشی از زندگی مشقت بارش در دوران کودکی دانست و اینکه چون در خانواده شدیدا تنبیه میشد،همین رفتار را روی کودک خود پیاده کرده است.مادر لیلا علت لکنت زبان فرزندش را ارثی دانست و اظهار کرد که فرزندان خواهرش هم همین حالت را دارند.3-زهرا-ع-خانوادهء این دانشآموز در شهرستان هستند و او در تهران نزد برادر و زن برادرش زندگی میکند.دارای لکنت زبان شدید است. تابستانها به روستا میرود و در مزارع پدرش کار میکند و زمستانها در تهران نزد برادرش است و به مدرسه هم میآید.دوری خانواده برای او سخت است.در فرصتی که دست داد یا مادر زهرا-ع-که برای دیدن فرزندانش از شهرستان به تهران آمده بود، گفتگویی داشتم و پیشنهاد دادم او را به کلینیک ناشنوایان ببرند و او هم پذیرفت. ضمن این اقدام فردی،در مورد بهبود رفتارش هم مقدمات شرکت او را در برنامه گروهی مددکاری فراهم کردم.4-فاطمه-ک-در یک خانوادهء متوسط زندگی میکند و پدرش کارمند یک شرکت خصوصی است.ظاهرا در خانواده مشکل خاصی ندارند،ولی فاطمه بسیار گوشهگیر و منزوی و همچنین در دروس نیز ضعیف است.از اجتماعات گریزان است، ولی دارای دو خواهر و دو برادر است که فقط یکی از خواهرها از او کوچکتر است. 5 و 6-معصومه-م،10 ساله و مریم-م،9 ساله-دو خواهر هستند که در یک خانوادهء از هم پاشیده،همراه مادرشان زندگی میکنند.پدر خانواده گرفتار اعتیاد و انواع فسادها بوده و این دو خواهربارها شاهد رفتار نامناسب پدرشان بودهاند؛تا اینکه بعد از طلاق،مادر و پدرشان از هم جدا شدند و با تلاش مارشان سرپرستی دو خواهر به مادر سپرده شد.به گفتهء مادر،معصومه و مریم مدتها شاهد رفتار خلاف اخلاق پدرشان بودهاند و روحیه شکنندهای دارند. رفتار معصومه همراه با گوشهگیری و انزواطلبی است؛در حالی که مریم-م دختری است پرخاشگر،پرتحرک و از نظر درس هم هردو آنها ضعیف هستند.7-زهره-و-دختری است بینظم و پر سرو صدا.وی در یک خانوادهء پرجمعیت 8 نفری همراه با سه خواهر و دو برادر که سن همهء آنها بین 4 تا 16 ساله است،زندگی میکند.پدر زهره به شغل خوار بار فروشی مشغول است.زهره از نظر درس نسبتا ضعیف است. خانوادهاش علت این ضعف درس را بازیگوشی او میدانند.8-فاطمه-ر-دختری است کمحرف و گوشهگیر.بنا به اطلاعاتی که به دست آمده،والدینش او را از ابتدای تولد به عللی که نامشخص است،به مادر بزرگش سپردهاند و او تا 9 سالگی در یکی از روستاهای اراک نزد مادربزرگش زندگی کرده است؛در حالی که والدینش همراه با سایر فرزندان خود در تهران بودهاند.امسال پدر فاطمه او را به تهران آورده تا نزد خانوادهاش زندگی کند و به مدرسه برود، ولی توسط خواهر و برادرانش پذیرفته نمیشود.در زمینه خانوادهء این نوجوان، اطلاعات بیشتری کسب نشده است چون نه تنها مادر وی از اظهار مسائل خودداری میکند،بلکه خود مددجو«فاطمه-ر»نیز بسیار کمحرف و زود رنج است و مایل به مصاحبه نیست.9 و 10-محبوبه-ل،9 ساله و ملیحه-ل،8 ساله-دو خواهر هستند که یکی در کلاس سوم و دیگری در کلاس دوم ابتدایی تحصیل میکنند.هردوی آنها از دانشآموزان بینظم و بازیگوش این مدرسه شناخته شدهاند.درس هردوی آنها ضعیف است.شغل پدرشان آهنگری است و جمعیت خانواده 7 نفر میباشد. مادربزرگشان نیز با آنها زندگی میکند. خواهر دیگری به نام کبری دارند که تا پنجم ابتدایی درس خوانده؛ولی به علت سه بار مردود شدن،از مدرسه اخراج و خانه نشین شده است.ادامهء گزارش دانشجوی مددکاری دربارهء تشکیل گروه تئاتراولین جلسه گروه- پنجشنبه ساعت 9 صبح.محل جلسه-30 دقیقه(چون اولین جلسهء گروه بود،از ساعت تفریح آنها استفاده نشد.)تعداد حاضر-9 نفرطبق قرار قبلی که در جلسات انفرادی با اعضاء گروه گذاشته بودم،امروز یکی یکی به حیاط دبستان آمدند.قبلا امکانات ضروری برای تشکیل جلسه گروه را فراهم کرده بودم.ابتدا با تکتک آنها احوالپرسی کردم و ضمن معرفی مجدد خودم،بعنوان مددکار اجتماعی از آنها خواستم کهخودشان را به گروه معرفی نمایند.پس از معرفی اعضاء گفتم:«بنا به پیشنهاد مسئولین دبستان قرار است با روش مددکاری گروهی به شما کمک شود تا مشکلاتی که دارید،رفع گردد؛چون بطوری که معلمین شما مطرح کردهاند،هر کدامتان در زندگی به نحوی دچار مشکل هستید. مشکلاتی که مایه دردسر شما و ناراحتی معلمین شده است.از اینرو تصمیم گرفتم که با تشکیل این گروه،گامی در جهت حل مشکل شما بردارم.حال بگویید که دوست دارید گروهمان در چه زمینهای فعالیت کند؟«در اینجا،دانشجوی مددکار میتوانست شروع بهتری داشته باشد. بدیهی است این دانشجو در مصاحبهای انفرادی که انجام داده،به یک تشخیص اولیه رسیده است و ابزار کمک را هم فعالیت گروهی انتخاب کرده است.حال، در اولین جلسه باید بخشی از تشخیص خود در مورد مشکلات را در گروه مطرح میکرد و چون اولین جلسه بود،این کار روی گروه اثر منفی نمیگذاشت.بعلاوه،به جای اینکه بگوید:«معلمین (به تصویر صفحه مراجعه شود) شما مطرح کردهاند که شماها در زندگی مشکلاتی دارید.»میتوانست تشخیص خودش را بگوید و مسئولیت تشخیص مشکل را بپذیرد.این پذیرش مسئولیت، باعث ایجاد رابطهء حرفهای مددکار با گروه و اعضاء آن میشود.این دانشجوی مددکاری اجتماعی به جای اینکه خودش با گروه روبرو شود،بین خودش و گروه، شخص یا اشخاص ثالثی را قرار داده است که همان معلمهای مدرسه هستند و این ممکن است مدتی فعالیت اساسی گروه را به عقب بیندازد.مثلا مددکار گروه میتوانست چنین مطرح کند:«با تشکر از حضور شما در این جلسه لازم است که علت تشکیل آن را مطرح کنم.البته این جلسات با توافق خود شما هر هفته تشکیل خواهد شد.همانطور که مصاحبههای انفرادی من با اکثر شما نشان میدهد،هرکدام از شما به نحوی دارای مشکل درسی و احتمالا رفتاری هستید، حضور مناسبی در اجتماعات مدرسه و کلاس ندارید؛بعضی از شما بیش از حد خجالتی و گوشهگیر هستید و بعضی دیگر پیش از حد متحرک و بیقرار، بطوری که اکثر معلمها به علل مختلف از شما ناراضی هستند.برای حل این مشکلات ممکن است راههای مختلفی باشد که یکی از آنها هم دور هم نشستن و در حد ممکن،مسایل را مطرح کردن و چارهاندیشی دستهجمعی است.البته،تنها،نشستن و حرف زدن چارهساز نیست.ما میتوانیم در قالب یک فعالیت گروهی و انجام یک کار دستهجمعی،اعماز کارهای هنری یا تفریحی یا آموزشی،همدیگر را بشناسیم و در این رابطه میتوانیم گاهی باهم جلسهء بحث داشته باشیم.در این جلسات، هرکس میتواند در حدی که صلاح میداند،مشکل خودش را بگوید.همهء ما به هم کمک میکنیم تا مشکلات را علتیابی کنیم.هرکس باید برای حل مشکل خودش و مشکلات گروه بکوشد و همگی باید بیاموزیم که چگونه حل مشکل کنیم.به این ترتیب،ما درک بهتری از مسایل خودمان مییابیم و در مدتی که گروه هر هفته جلسه میگذارد وبرنامههایش را اجرا میکند،میتواند فرصتهای مناسبی برای هرکدام از اعضاء به وجود بیاورد تا با احساس آرامش به مسایل خودش بیندیشد و چارهاندیشی کند.البته،لازم نیست که در جلسات و فعالیتها از مسایل مهم شروع کنیم؛بلکه ابتدا میتوانیم مسایل کوچکتر و ابتدایی را مطرح کنیم و اگر نتیجهای داشت،به مسایل مهمتر بپردازیم.فعلا یک مسأله مشترک داریم و آن اینکه برای کار گروهی،چه برنامههایی داشته باشیم؟»ادامهء گزارش دانشجوی مددکاری اجتماعیمریم-س:خانم بچهها دوست دارند تئاتر بازی کنند.مددکار:همه باید نظر بدهند.هرکس نظری دارد بگوید و نظر همه محترم است.مریم-م:تئاتر خیلی خوب است.ما دوست داریم تئاتر بازی کنیم.معصومه-م:نه من دلم تئاتر نمیخواهد...مددکار:معصومه،میتوانی بگویی که چه چیزی دوست داری؟معصومه-م:من از هیچ چیز خوشم نمیآید.(به تصویر صفحه مراجعه شود) لیلا-ز:چرا معصومه؟چرا از هیچ چیز خوشت نمیآید؟(معصومه سکوت میکند)مریم-س(رو به معصومه-م):حتما میترسی بدبازی کنی؟(معصومه باز هم سکوت میکند)زهره-و:ایرادی ندارده.تمرین میکنیم یاد میگیریم.من هم هیچی بلد نیستم.محبوبه-ل:خانم،پس تئاتر بازی کنیم؟ مثل اینکه هم دوست داریم.مددکار(رو به فاطمه-ک،که تا به حال ساکت نشسته بود):فاطمه،شما نظری ندارید؟فاطمه-ک:من هم تئاتر دوست دارم. مددکار:آیا هم با تئاتر موافقید؟در حالی که همه گفتند:«بله»زهرا-ع با لکنت زبان شدید گفت:«خانم،...ن، تا...رو خیا...ی دو...ست دار-م.»مریم-س:ما هم تئاتر را دوست داریم و تا حالا هم توی هیچ تئاتری بازی نکردهایم.مددکار:خیلی خوب حالا معلوم شد که گروه دوست دارد در چه زمینهای فعالیت کند.اما هدف گروه چه باید باشد؟(البته برای خودم این هدف روشن بود، ولی چون میخواستم اعضاء گروه در مورد هدف دستهجمعی خودشان بحث کنند،این مسأله را مطرح کردم.)مریم-س:هدف ما این است که به بچههای دیگر ثابت کنیم که ما هم میتوانیم کاری انجام بدهیم.فاطمه-ک:خانم هدف ما این است که کاری کنیم که از این به بعد بدون اینکه بترسیم در برنامههای مدرسه شرکت کنیم و از بچههای دیگر خجالت نکشیم.فاطمه-ر:تازه بچهها هم علاقهمند میشوند.مددکار:پس هدف این گروه را تحت عنوان اجتماعی شدن اعضاء میآوریم.و اما در مورد موضوع تئاتر،دلتان میخواهد که تئاترمان در چه زمینهای باشد؟لیلا-ز:در زمینهء انقلاب،شاه و ظلمهایی که به ما کرده و انقلاب چگونه پیروز شد.مریم-س:من موافقم(رو به فاطمه- ر)تو بگو چه نظری داری.فاطمه-ر:فرق نمیکند.زهره-و:در زمینه زندگی حیوانات باشد،بهتر است.محبوبه-ل(با اظهار خوشحالی): جانمی جان،حیوانات،من با این موافقم. مددکار(رو به بقیهء اعضاء):شماها چه نظری دارید؟همگی باهم:موافقم،خوب است.زهره:خانم برای تئاتر احتیاج به کتاب تواتر حیوانات هست که ما نداریم. مددکار(رو به بقیه):شماها چطور؟ همه باهم:نه.مددکار:پس خودم سعی میکنم تا هفتهء آینده کتابی در این زمینه پیدا کنم،ولی شماها هم سعی خودتان را بکنید که از کتابخانه یا محل دیگری،کتاب یا نمایشنامهای در مورد حیوانات پیدا کنید.جلسهء بعد قرار شد صبح روز پنجشنبه- بین دو کلاس و در اتاق بهداشت باشد.همه قبول کردند و جلسه پایان یافت.بهتر بود که دانشجوی مددکار به نوع مشارکت اعضاء در اولین جلسه توجه بیشتری میکرد.بخصوص در مورد معصومه-م که اظهار بیعلاقگی کرد. معصومه-م دختری است که همراه خواهر کوچکترش مریم-م در این جلسه شرکت کرده است.او در یک خانوادهء نظام گسیخته زندگی میکند و در رابطه با پدرش مشکلات بسیاری را تحمل کرده،و در واقع در سنین 8 یا 9 سالگی شاهد رفتار نامناسب پدر بوده است.اگر مددکار فرصت بیشتری به او میداد تا در جلسه اظهار نظر نماید،میتوانست مسیر جلسه و یا جلسات آینده را در جهت کمک به او قرار دهد.اکنون معلوم نیست که این دانشآموز دیگر در اینگونه جلسات شرکت بکند،یا نه؟بهر صورت به دانشجو یادآوری میشود که پیگیر این مطلب باشد.اگر معصومه-م در جلسهء آینده نیامد،با او کار مددکاری فردی آغاز کند و به حل مسائلی که او مایل نیست در گروه مطرح شود،بپردازد.نکتهء دوم مربوط به جوّ حاکم بر گروه است.اعضاء گروه گرچه در اولین جلسه شرکت کرده بودند،به دلیل آشنایی قبلی توانستند خیلی زود در برنامهها شرکت کنند.معمولا در اولین جلسه،حرفهای کلی گفته میشود و افراد از موارد مشترک شروع میکنند.مثلا از آفتاب درخشان آن روز یا سیل جاری شده در روز قبل،یا اخبار روز؛البته آن هم با حالتی که جهتگیری آنها را روشن نمیکند.در حقیقت،در اولین جلسه،افراد همدیگر را محک میزنند.خود در بوتهء آزمایش دیگرانند و دیگران را هم میآزمایند.در نتیجه سعی میکنند مبادا حرفی بزنند که موجب شرمساری آیندهء آنها شود.حال که به این گروه آمدهاند، سعی میکنند خلاف نظر گروه حرکت نکنند.این حالتها مربوط به اولین جلسه است.با آنکه شناسایی قبلی بین اعضاء نیست،ولی در این جلسه نوجوانان عضو گروه،همدیگر را میشناسند و تعارفات آنها کمتر است.این شناسایی به گروه سرعت میبخشد و نقشها را خیلی سریع نشان میدهد.روشن بود که مریم-س حالت پیشرو را داشت و نقش او نوعی رهبری مباحث بود.معصومه-م عضو مخالف بود که خیلی زود سکوت کرد و کنار نشست.زهرا-ع باوجود لکنت زبان شدید،مشارکت خودش را نشان داد.نکتهء سوم،نقش مددکار در این جلسات است.مددکار گروه آن هم برای گروه نوجوانان مشارکت مناسبی در امر مدیریت گروه داشت.هدف گروه را روشن کرد،هم از کانال بحث گروهی و نه سخرانی فردی.برنامه را مشخص کرد و نوعی روابط دموکراتیک را بین اعضاء برقرار نمود.اینها جنبهء مثبت نقش این مددکار بود،ولی در جلسهء اول همین که اعضاء برای هدف گروه یا اینکه چه باید بکنند،به فکر کردن وادار شوند، کافی است و نیازی به دقیق کردن برنامه نبود؛آن هم در جلسه اول.چون افزایش کمیت ممکن است به کاهش کیفیت تبدیل شود.شاید بهتر بود بحث را در هدف گروه متمرکز میکرد و موضوع برنامه را برای هفتهء بعدی میگذاشت تا اعضاء روی آن فکر کنند.دلیلش هم این است که اعضاء از خارج از این جلسه هم،همدیگر را ملاقات میکنند.آنها در کلاس یا حیاط مدرسه یا محله زندگی و یا مسیر حرکت به سوی خانه و غیره همدیگر را میبینند و پویایی گروه وقتی مطرح میشود که زندگی گروهی در خارج از جلسه هم بین اعضاء مطرح باشد.حتی اگر در پاره گروههای کوچکتر باشد،آنوقت عضوی مثل معصومه-م هم میتوانست،نقش خودش را بهتر بیابد و با زمینهء قبلی بیشتری به جلسه بیاید.نکته چهارم مربوط به وجود دو دانشآموز دارای لکنت زبان در گروه است.مددکار گروه باید در کنار کار گروهی،خدمات فردی خاصی را به این دو نفر برای معالجه و بهبود لکنت زبان آنها بنماید.این دو دانشآموز یعنی لیلا- ز و زهرا-ع که 11 ساله هستند تا کلاس پنجم را با این وضعیت درسی خواندهاند؛البته همواره ضعف درسی داشتهاند.گرچه اقدام برای معالجهء آنها باید در همان سالهای اول دبستان انجام میشد،ولی حالا هم دیر نشده و امروز بهتر از فرداست.مددکار لازم است این دو عضو را از طریق خانوادهشان سریع به کلینیکهای«گفتار درمانی»معرفی نماید.به دانشجو راهنمایی شد که گزارش انجام خدمات مربوطه نیز در بخش بعدی مطرح خواهد شد.اولین جلسهء این گروه در مجموع خوب بود.گزارش جلسهء دوم را به شمارهء بعد موکول میکنیم.