![]() |
یک روز با زنان ندامتگاه شهرری؛ ناتمامهایی که تمام میشوند! - نسخهی قابل چاپ +- مددکاری اجتماعی | بانک اطلاعات جامع - تخصصی مددکاری اجتماعی ایران (http://iraniansocialworkers.ir/forum) +-- انجمن: بانک اطلاعات آسیبهای اجتماعی ایران (http://iraniansocialworkers.ir/forum/forumdisplay.php?fid=9) +--- انجمن: زنان و دختران آسیب دیده (http://iraniansocialworkers.ir/forum/forumdisplay.php?fid=89) +--- موضوع: یک روز با زنان ندامتگاه شهرری؛ ناتمامهایی که تمام میشوند! (/showthread.php?tid=1038) |
یک روز با زنان ندامتگاه شهرری؛ ناتمامهایی که تمام میشوند! - MEARAJ - 11-06-2013 بعد از سکوتی طولانی میگوید: شب خیلی بدی بود، هوا خیلی سرد بود من و مادرم و خواهرم پدر بداخلاق و معتادم را کشتیم. ![]()
قبل از ورود به قرچک دوربرگردانی است که با گذر از آن به ندامتگاه شهرری میرسی؛ ندامتگاهی که تنها مخصوص زنان است و به گفته رئیسش تنها زندان زنان در جهان محسوب میشود.
به گزارش مهرخانه، به درب طوسی رنگ بزرگی میرسیم که سرباز ما را به داخل آن هدایت میکند، فضای مربع شکلی است که ديوارهاي بلند دارد و سيمهاي خارداري که تا دو متر روي ديوارها را پوشانده است؛ حتماً اینها را گذاشتهاند تا زندانی فکر فرار به سرش نزند. ساختمانهای اداری و نانوایی در این فضا دیده میشود و درب بزرگ آبی و سفید رنگ و نیمهبازی که بعدها فهیدم ورودی زندان است. درختهای نارونی که در حیاط وجود دارد با باد اول صبح تکان میخورند و صدایشان در این فضای بزرگ و ساکت پخش میشود. این حیاط سرسبز برایت تداعی هر چیز را میکند جز زندان! گویی در یکی از خیابانهای شهر قدم میزنی. مجوز حضورمان صادر میشود و با گذر از درب آبیرنگ به همراه خانم حیدری، معاون ندامتگاه، به سمت درب سفید و آبی رنگ میرویم. با عبور از این درب، وارد محوطه اصلی ندامتگاه میشویم؛ محل نگهداری زندانیان. در گوشهای دیگر تعدادی کانکس است که به گفته زهرا حیدری کانکسهای ویژه نام دارد و شهرداری منطقه 20 آن را اهدا کرده است. کانکسهای ویژه مخصوص زنان زندانی متأهل و همسرانشان او میگوید: این کانکسها مخصوص زنان زندانی متأهل است و شوهران آنها میتوانند با ارائه مدارک مبنی بر ازدواج رسمی و دائم، مدتی را با همسرانشان سر کنند. این کانکسها دارای امکانات رفاهی مثل حمام، دستشویی، تلویزیون و... است و زنان زندانی میتوانند ساعاتی را با همسرانشان در این کانکسها بگذارنند. پس از آن به سراغ بهداری ندامتگاه میرویم که زنان زندانی با چادرهای گلدار در آن تردد میکنند؛ محیط مربع شکلی است که چندین اتاق دارد؛ اتاق مخصوص رئیس بهداری، بخش مامایی و تنظیم خانواده، بهداشت و تغذیه، بهداشت محیط، داروخانه، بستری موقت و آزمایشگاه و تزریقات همه در این فضا قرار دارند و در سالنی بزرگ نیز برای پنج پزشک عمومی میزکار قرار دادهاند که امروز دو پزشک در این سالن در حال انجام فعالیت بودند. انتظار داشتم به نگاههای پر از پرسش من حداقل یک لبخند بزند دور تا دور فضای بهداری با صندلیهای آبی و سبز پوشانده شده است. یکی از زنان زندانی که در صندلی آبیرنگ وسط بهداری نشسته، چادر قهوهای رنگش را دور کمرش بسته است، پای سمت راستش شدیداً متورم شده و درد میکشد. از شدت درد گوشه روسریاش را به زیر دندان میکشد، از اینکه جیغ نمیزند تعجب میکنم، ولی انگار زندان درس صبوری را به او یاد داده است؛ در این فکرها هستم که همراهانش او را به اتاق پزشک میبرند. انتظار داشتم به نگاههای پر از پرسش من حداقل یک لبخند بزند؛ اما اینجا هیچکس از ديدنت تعجب نميکند؛ انگار همه به ديدن چهرههاي غريبه عادت دارند. به اتاق مدیر درمانگاه میرویم. دکتر رضایی خندان و بانشاط است و همه به راحتی در اتاقش رفت و آمد دارند. پیشگیری؛ مهمترین کار واحد بهداری در ندامتگاه زنان وی مهمترین کار واحد بهداری در ندامتگاه زنان را پیشگیری عنوان میکند و میگوید: داخل ندامتگاه به دلیل زندگی دسته جمعی شیوع بیماری به راحتی صورت میگیرد به همین دلیل هر چند وقت یکبار سمپاشی در ندامتگاه صورت میگیرد و از سوی دیگر به بیماران خاص آموزشهایی ارائه میشود. رضایی گفت: ما با استفاده از اسلاید و پاورپوینت به کسانی که در قرنطینه (افراد تازهوارد به زندان) هستند، راههای انتقال بیماری به خصوص ایدز و هپاتتیت را آموزش داده و اقداماتی را برای زندگی بهتر این افراد در زندان به آنها میآموزیم. به گفته وی زندانیها آدمهای پرخطری هستند و ما در حد توانمان کاری میکنیم که راههای گذشته را کنار بگذارند. کلینیک مثلثی به تازگی در سیستم ندامتگاه وارد شده است رئیس بهداری ندامتگاه زنان با بیان اینکه تعدادی مبتلا به ایدز در ندامتگاه وجود دارند، اظهار داشت: ما در زندان آزمایش غربالگری ایدز نمیگیریم؛ چراکه غیرقانونی است و هزینههای زیادی برای ما خواهد داشت. مگر اینکه خود زندانی به ما اعلام کند که مبتلا به ایدز است و ما از این طریق به آمار آنها دست پیدا میکنیم. او در خصوص کلینیک مثلثی که در طبقه بالای بهداری مستقر و هنوز تکمیل نشده است، گفت: کلینیک مثلثی به تازگی در سیستم ندامتگاه وارد شده و در مکانهای پرخطر که بیماران هپاتیتی، مبتلایان به ایدز و معتادان حضور دارند، باید وجود داشته باشد. وی ادامه داد: متأسفانه موج سوم ایدز از طریق تماس جنسی در ایران در حال افزایش است و ما برای کنترل این بیماری آموزشهایی را به زنان زندانی ارائه میدهیم تا اگر مبتلا به ایدز هستند، از انتقال بیماری به افراد دیگر جلوگیری کنند و از سوی دیگر روانشناسان در این کلینیک مثلثی با بیماران مبتلا به ایدز به نوعی برخورد میکنند که آسیب کمتری از بیماریشان ببینند. دکتر رضایی به برنامههای کلینیک مثلثی برای زنان معتاد اشاره کرد و افزود: در این کلینیکها برای کمک به ترک معتادان، متادون به آنها تزریق میشود و انجمن NA برای ترک زندانیان همکاری خوبی برقرار کرده است. این متخصص درمان اعتیاد گفت: از سوی دیگر در این کلینک سندرم ترک نیز برای معتادان در نظر گرفته میشود تا عوارضی که برای معتادان پس از ترک ایجاد میشود، درمان گردد. خودش میخواهد در زندان بماند و میگوید من اگر اینجا نباشم چگونه هزینههای درمانم را تأمین کنم؟! دکتر رضایی از دندانپزشکی گفت که با تعرفه رایگان خدمات دندانپزشکی را به بیماران ارائه میدهد. داروهای بیمار سرطانیای را نشانمان دارد که تاکنون 50 میلیون تومان برای زندان هزینه داشته، در حالی که رد مال او پانزده میلیون تومان است. خانم حیدری در تکمیل صحبتهای دکتر رضایی در این خصوص گفت: در حال رایزنی با ستاد دیه هستیم تا این زن 50 ساله با پرداخت بدهیاش از زندان آزاد شود، ولی خودش میخواهد در زندان بماند و میگوید من اگر اینجا نباشم چگونه هزینههای درمانم را تأمین کنم. از آنها میپرسم آیا کار در محیط زندان برای شما مزایای خاصی دارد و هردویشان به پاداش اخرویاش اشاره میکنند و میگویند به جز این مزایای دیگری برایشان ندارد. رنگ پرستار پریده بود و میترسید که این خون آلوده به ویروس HIV باشد در حال گفت و شنود هستیم که ناگهان یکی از پرستارها به اتاق میآید و چیزی در گوش دکتر میگوید و هر دو به سرعت از اتاق خارج میشوند. انگار یکی از پرستاران در حال گرفتن آزمایش خون از مددجویان بوده که سوزن پس از خروج به دستش فرو رفته است. رنگ پرستار پریده بود و میترسید که این خون آلوده به ویروس HIV باشد، دکتر رضایی با او صحبت میکند و میگوید جای نگرانی نیست و دوباره به اتاقش بر میگردد. پرستار هم مدام دستش را فشار میدهد تا خون از آن خارج شود. بازگرداندن یک زن به کانون خانواده ثوابش از بسیاری کارها بالاتر است رئیس بهداری ندامتگاه زنان با اشاره به اینکه در کلینیک مثلثی باید 5 روانشناس حضور داشته باشند، گفت: روانشناسان ما در این ندامتگاه همه دارای مدرک فوقلیسانس هستند و امکانات خوبی در این کلینیک به زندانیان ارائه میشود، ولی به دلیل بودجه انقباضی نتوانستهایم تاکنون این سیستم را ارتقا دهیم و بهتر است خیرین در این زمینه نیز ورود پیدا کنند؛ چراکه بازگرداندن یک زن به کانون خانواده، ثوابش از بسیاری کارها بالاتر است. ندامتگاه جای افراد روانپریش نیست/ در کشور ما مکانی برای نگهداری از مجرمان روانی وجود ندارد دکتر رضایی با انتقاد از اینکه در کشورمان برای مجرمان روانی مکانی درست نکردهایم، تصریح کرد: در کشور ما مکانی برای نگهداری از مجرمان روانی وجود ندارد و با توجه به اینکه مصرف شیشه در کشور در حال افزایش است و عوارضی چون توهم و بیماریهای مزمن به همراه دارد و فرد را ضداجتماعی میکند؛ بهتر است مکانی برای نگهداری این افراد تدارک دیده شود. وی با تأکید بر این قضیه که ندامتگاه جای افراد روانپریش نیست، اظهار داشت: خانواده و جامعه واقعاً توان نگهداری از این افراد را ندارد و باید فکری به حال این نوع از مجرمان کرد؛ لایحهای نیز در این خصوص از 10 سال قبل وجود داشته که تاکنون مسکوت مانده و انتظار است که مسئولین توجه بیشتری به این مقوله داشته باشند. رضایی تأکید کرد: در حال حاضر تعداد قابل توجهی از مددجویان ندامتگاه زنان زیر نظر مشاور هستند و برای بهتر شدن این خدمات باید امکانات بیشتری در اختیار ما قرار گیرد. در حال خروج از بهداری دوباره آن زنی که چادر قهوهای به سر کرده را میبینم، از اتاق پزشک خارج شده و روی صندلی آبیرنگ نشسته است. دکتر رضایی به سمت او میرود و ما به سمت سالن نگهداری زندانیان یا همان اندرزگاه. انتظار دارم با دربهای تودرتو و قفل شده مواجه شوم، ولی... حالا فرصت پيدا ميکني که به همه سلولها سرکي بکشي؛ وارد زندان میشویم، سالن قرنطینه قبل از ورود به اندرزگاه قرار دارد. اتاقهای کوچکی است که زندانیان تازهوارد به مدت حداق سه روز در این مکان به سر میبرند. دلم میخواهد چشمانم را ببندم تا با فضای داخل این ندامتگاه روبرو نشوم، انتظار دارم پا به محوطه اندرزگاه که میگذارم با دربهای تودرتو و قفل شده مواجه شوم که قفل هرکدام یکی پس از دیگری باز شود و داخل آن هم دور تا دور اتاقکهایی با دربهای آهنی و تاریکی مهمان همیشگی آنها باشد؛ با این تفکر وارد اندرزگاه شدم، ولی آنچه دیدم با ذهنیت من بسیار فاصله داشت. برخی زنان با چادرهاي رنگي گلدارشان دايرهوار در سالن در حرکتاند و برخی دیگر با بلوز و شلوار و یا دامنهای رنگارنگ در گوشهای نشستهاند. نگاهم ميکنند؛ نگاههايي که حتي لحظهاي بر نقطهاي ثابت نميماند. از چشم برخي از آنها اضطراب ميبارد؛ اضطرابي با کورسويي از اميد. نگاه سنگينشان دنبالم ميکند. در هر اتاق تختهای سه طبقه با روکشهای سبز و صورتی قرار دارد سالنی بزرگی در پیش چشم ما قرار دارد که دور تا دور آن اتاقهای بزرگ زندانیان است. در هر کدام از آنها تختهای سه طبقه با روکشهای سبز و صورتی قرار دارد و دو سالن هم در حال بازسازی است که امید آن میرود با کمک خیرین زودتر به شکل سالنهای جدید درآید. در یکی از سالنها زندانیانی حضور دارند که سیگار نمیکشند، سالن دیگر به کارگران کارگاه اختصاص دارد. دارالقران نیز در این سالن بزرگ دیده میشود که در آن حدود سی نفر از مددجویان در حال گوش دادن به سخنان مبلغی هستند که برایشان صحبت میکند. برخی دیگر نیز در گوشهای نشسته و قرآن میخوانند و محرابی زیبا و فرشهایی سبز رنگ در آن دیده میشود. در خانه فساد دستگیر شده و شش ماه باید در زندان باشد کمی آنطرفتر سالن ورزشی قرار دارد که در آن چند دختر جوان در حال والیبال بازی هستند و اعتنایی به ما نمیکنند. دو مددجو روی سکوها نشستهاند یکی از آنها سیگار میکشد و آن یکی با لبخند از ما استقبال میکند. خانمیکه سیگار در دستانش است، ظاهراً در خانه فساد دستگیر شده و شش ماه باید در زندان باشد، البته خودش این جرم را انکار میکند. دیگری هم به خاطر حمل موادمخدر باید هشت سال در زندان باشد میگوید من نمیدانستم در بستهای که در دستانم بود مواد جاسازی کردهاند. در ورزشگاه تور بسکتبال و میز جمع شده تنیس هم وجود دارد و خانم حیدری میگوید چند وقت پیش گروهی از هنرمندان از ندامتگاه بازدید داشته و در ورزشگاه کنار زندانیان نشستهاند. از سالن ورزشی که بیرون میآیم زنی حکم ابلاغش را به معاون زندان نشان میدهد و او با مهربانی میگوید کارت را پیگیری میکنم شاید شش ماه باقی مانده از محکومیتت مشمول عفو شوی. وکیل بند زنی 42 ساله است که به جرم قتل دامادش در زندان به سر میبرد در سالنی دیگر، زندانیان 18-25سال قرار دارند، وکیل بند زنی 42 ساله است که به جرم قتل دامادش در زندان به سر میبرد و حالا 11 سال از اولین روزی که وارد زندان میشود، میگذرد. میگوید دخترش که نامزد این داماد بوده دست به خودکشی زده و سرنوشت نامعلوی در انتظارش است. بسیار زیباست و لباس شیکی به تن دارد، از گفتن ماجرایی که او را مجبور به قتل دامادش کرده، امتناع میکند و فقط میگوید من قاتل نیستم. وکیل بند چگونه انتخاب میشود؟ از خانم محسنی مسئول اندرزگاه میپرسم که وکیل بند چگونه انتخاب میشود؟، و او میگوید: کسی که خوشاخلاق بوده و سابقه درگیری و نزاع در پروندهاش وجود نداشته باشد و در برنامههای فرهنگی شرکت میکند، معمولاً به عنوان وکیل بند انتخاب میشود. معاون زندان از اقدامات خوب دادستانی کشور در این ندامتگاه تشکر میکند و میگوید: با همکاری خانم شکری، معاون دادستان تهران، روزانه زیر نظر یکی از مجتمعهای قضایی، چهار قاضی ناظر در اینجا حضور دارند و پروندههای زنان را مورد بررسی قرار میدهند. در زندان فوقلیسانس حقوقش را گرفت در حال صحبت هستیم که وارد واحد فرهنگی میشویم. اتاقی پر از نشاط که در گوشهای از آن روی تختهای مناسبتهای سال نوشته شده و در گوشه دیگر کتابخانه کوچکی قرار دارد. این واحد برای هر کدام از این مناسبتها برنامهای خاص دارد، عکسهای دیدار هنرمندان از مجموعه و هدیهای که زهرا سادات حسینی راوی کتاب "دا" برای مسابقه کتابخوانی به مددجویان داده است را نشانمان میدهد. عروسکهایی که قرار است چند وقت دیگر نمایشی را در ندامتگاه به اجرا درآوردند را در معرض دیدمان قرار میدهند، همه اینها با وسایل خیلی معمولی و به همت مددجویان تهیه شده و کارمندان این بخش بیشتر از ما از تماشای این عروسکها ذوقزده میشوند. این واحد کلاسهای نهضت سوادآموزی را راهاندازی کرده و با همکاری دانشگاه پیام نور اجازه تحصیل را نیز برای مددجویان فراهم میکند، معاون مرکز از زنی برایمان میگوید که در این زندان فوق لیسانس حقوق گرفته است و قول میدهد که او را نشانمان دهد. خانم افروز مسئول بخش فرهنگی از کتابخانهای برایمان میگوید که 800 عضو دارد و از اینکه فرهنگ کتابخوانی در ندامتگاه رواج دارد، بسیار خوشحال است. مددجویان از طریق این واحد با مددکاران در ارتباط هستند و مشکلاتشان را با آنها در میان میگذارند. از وقتی در اینجا کار میکنم قدر زندگیام را بیشتر میدانم یکی از مسئولان بخش فرهنگی که دختر کم سن و سالی به نظر میآید، در خصوص کار با مددجویان ندامتگاه میگوید: کار با مددجویان برای من بسیار لذتبخش است و از وقتی در اینجا کار میکنم قدر زندگیام را بیشتر میدانم؛ خیلی به مددجویان محبت میکنم؛ چراکه درک کردهام اینها تشنه محبتاند. از واحد فرهنگی سری به کتابخانه میزنیم، که مددجویان زیادی از آن استقبال میکنند. همه کتابها بر اساس موضوع طبقهبندی شدهاند. چند نفر مشغول خواندن کتاب در کتابخانه هستند، اکثراً جوانند. دختری به جرم رابطه غیراخلاقی و دیگری به خاطر حمل مواد در اینجا به سر میبرند؛ اولی 21 ساله و دومی24 ساله. دلش میخواهد هر چه زودتر یک سال باقیمانده از محکومیتش سپری شود سالن بدنسازی هم در اندرزگاه وجود دارد؛ دارای چندین دستگاه است و صدای خنده زنانی که در این سالن هستند همه فضا را پر کرده است. یکی از آنها دختر 21 سالهایست که مصرف شیشه داشته و او را با مواد دستگیر میکنند. از اینکه روزگاری مواد میکشیده بسیار پشیمان است و دلش میخواهد هر چه زودتر یک سال باقیمانده از محکومیتش سپری شود. قبل از رسیدن به گروه مشاوره به سالن مادران زندانی صاحب فرزند زیر دو سال سری میزنیم، پر از رنگهای شاد و کلی اسباببازی و توپهای رنگارنگ، دخترانه و پسرانه در طرحهای مختلف. برخی از مددجویان از سالنهای دیگر در اینجا جمع شدهاند و به مادران کمک میکنند. شاید دلتنگیهای دختر سه ساله خود را با آغوش گرفتن یکی از این کودکان فراموش کند فریبا همان زنی که در ندامتگاه به ادامه تحصیل پرداخته است، به این سالن آمده تا سری به بچهها بزند و شاید دلتنگیهای دختر سه ساله خود را با آغوش گرفتن یکی از این کودکان فراموش کند. او 11 سال است به جرم معاونت در قتل در ندامتگاه به سر میبرد. البته هنوز او و همسرش اقرار به این اتهام نکردهاند و قرار است اواخر مهر ماه دادگاهشان تشکیل شود. ظاهراً قتل خواستگار سابقهاش اینگونه مسیر زندگیاش را عوض کرده است. آنقدر پرانرژی از همسرش، دخترش و برنامههایی که برای آینده دارد حرف میزند که باور نمیکنی شاید حتی تا مرگ فاصله زیادی نداشته باشد. پسرک دستهایش را به سوی مادرش دراز میکند زن دیگری که کودک یک سال و هفت ماههاش را شیر میدهد به خاطر مواد دستگیر شده است. خودش میگوید بعد از تولد کودکم، شوهر معتادم دیگر به خانه نمیآمد و من مجبور شدم برای تأمین زندگیم دست به موادفروشی بزنم و پلیس مرا با مواد دستگیر کرد و حالا چند وقتی است در اینجا به سر میبرم، ولی از اینکه سه ماه دیگر باید از پسرم جدا شوم خیلی ناراحتم. پسرش را در آغوش میگیرم، ولی او سریع به گریه میافتد و دستهایش را به سوی مادرش دراز میکند و من به سه ماه دیگر فکر میکنم که قرار است این کودک تا آزادی مادرش به بهزیستی سپرده شود. احداث مهدکودک درداخل ندامتگاه واقعاً ضروری است اینجا بود که خانم حیدری گفت: احداث مهدکودک درداخل ندامتگاه واقعاً ضروری است و ما این موضوع را از طریق مرکز امور زنان و خانواده در دولت قبل پیگیری کردیم و آنها نیز قول همکاری دادند، اما هنوز اقدامات عملیاتی آن انجام نشده و به اعتقاد من حضور فرزند تا سن 6 سال در کنار مادر لازم و ضروری است و ما در صورت مجوز راهاندازی مهدکودک در ندامتگاه، برنامههای ویژهای برای این کودکان خواهیم داشت تا آنها احساس نکنند در فضایی متفاوت هستند. از خانم محسنی رئیس اندرزگاه در خصوص وضعيت نقل و انتقال زنان زنداني سؤال میکنم و میگوید: این بستگی به ميزان درخواست زندانيان و موافقت مسئولان زندان دارد. زندانيها در هر هفته ميتوانند ملاقات حضوري، تلفني يا ويژه داشته باشند. هنوز در فکر آن پسربچه هستم که وارد سالن مشاوره میشویم؛ تنها کسانی میتوانند در این سالن مستقر شوند که محکومیتشان بیش از شش ماه باشد و سیگار نمیکشند. همان بهتر که بمیرد! مددجویان در حال رنگ کردن سقف این سالن هستند، با صدای بلند میخندد و وقتی معاون ندامتگاه را میبینند کار خود را جدیتر انجام میدهند. صبر میکنم تا دختر جوانی که روی نردبان است، پایین بیاید. چشمان آبی دارد و 21 ساله است. نامزدش در خیابان با یکی درگیر میشود و فرد را به قتل میرساند و او نیز به جرم معاونت در قتل یک سالی است در ندامتگاه زنان به سر میبرد و امیدوار است که با پیگیری وکیلش از این مخمصه رها شود. آنطور که خودش میگوید او به نامزدش در این قتل کمک نکرده است، ولی هر دو با هم دستگیر میشوند. میپرسم از اینکه نامزدت چند وقت دیگر اعدام میشود ناراحت نیستی و میگوید: نه همان بهتر که بمیرد! شما نمیدانید من در همان مدتی که با او دوست بودم تا بعد از نامزدی، چقدر از دستش کتک خوردهام! شرایط زندگیام مرا مجبور به این ازدواج کرد. در سالن مشاوره آرایشگاه زنانه نیز دیده میشود دور تا دورش آیینه میبینی. یک زن در حال ابرو برداشتن است و دیگری موهایش را کوتاه میکند. خدا کند ستاد دیه او را به دختر و پسرش که مدتها پیش از نعمت پدر محروم شدهاند، برساند در سالن اصلی مشاوره راهرویی است که ما را به اتاق کوچکی میرساند؛ در این اتاق آثار هنری مددجویان قرار گرفته است. یکی از بهترین آثار مربوط به خانم ش است که با درب و ظرف نوشابه و ظروف یکبار مصرف یک خانه را با تمام وسایل و تجهیزات درست کرده، آنقدر زیباست که معاون زندان تصمیم میگیرد آن را در یکی از بازارچههای خیریه به فروش بگذارد. از خوشاخلاقی خانم ش میگوید و از کمکی که خانمهای دیگر برای ساخت این اثر به او دادهاند، برایمان تعریف میکند. خانم ش به خاطر بدهی 20 میلیون تومانی در زندان است و خدا کند ستاد دیه، او را به دختر و پسرش که مدتها پیش از نعمت پدر محروم شدهاند، برساند. او بعد از فوت شوهرش برای تأمین مخارج زندگی شروع به کاری میکند که تنها برایش بدهی به همراه داشته است. مشاورانی از شهرداری به اینجا میآیند و به مددجویان مشاوره ارائه میدهند دوباره به سالن مشاوره بر میگردیم. خانم حیدری میگوید مشاورانی از شهرداری به اینجا میآیند و به مددجویان مشاوره میدهند. در سالن مشاوره نیز تختهای سه طبقه رنگی قرار دارد و اکثر افراد ساکن در این سالن با لبخند پذیراییمان میکنند. در هر کدام از سالنها چندین یخچال هم قرار دارد و انتهایش نیز به حیاطی پر از درخت با وسایل ورزشی ختم میشود. برخی از زنان در این حیاط مشغول شستن لباسهایشان هستند و برخی دیگر در حال دویدن و یکی از آنها نیز در گوشهای سیگار میکشد. خانم ش را میبینیم که در حال مرتب کردن اتاقش است. البته اینجا چیزی به اسم اتاق وجود ندارد؛ در تمام سالنهای زندان سه تخت سه طبقه در کنار هم ردیف شده و جلوی این سه تخت راهروی باریکی است که با فرش پوشانده شده است. صاحبخانه جوابمان کرد؛ پول نداشتیم، دزدی کردیم خانم دیگری که 30 ساله است ولی چین و چروکهایش حکایت دیگری برایمان دارد، به سه سال حبس محکوم شده آن هم به خاطر دزدی. میگوید صاحبخانه جوابمان کرد؛ پول نداشتیم، خانوادههایمان نیز من و شوهرم را حمایت نکردند ما هم دست به سرقت زدیم. شوهرم را کشتم چون مرتب من و بچههایم را کتک میزد خانم دیگری که 40 ساله است و تمام موهایش سفید شده نیز در این سالن زندگی میکند. او در یک درگیری همسرش را به قتل میرساند. میگوید شوهرم مرتب من و بچههایم را کتک میزد. سه سال است که در زندانم و فرزندانم برای آزادیم رضایت دادهاند، ولی از آنجایی که پدرشوهر و مادرشوهرم فوت کردهاند باید خواهرشوهرانم رضایت دهند و آنها هنوز راضی به این کار نشدهاند. من ناخواسته دست به چنین کاری زدهام و از اینکه کسی بالای سر بچههایم نیست، نگرانم. از سالن مشاوره خارج میشویم و همچنان صدای خنده مددجویانی که در حال رنگ کردن سقف هستند، به گوشمان میرسد. پس از آن به سالن بزرگی میرویم که قرار است به عنوان بخش فستفود و بوتیک برای مددجویان آغاز به کار کند و مسئولان ندامتگاه منتظر تأمین سرمایه برای شروع این کار هستند. همه مددجویان مشغول در آشپزخانه کارت سلامت دارند به آشپزخانه ندامتگاه هم سرکی میکشیم؛ امروز غذا ماکارونی است و همیشه خود زندانیان آشپزی میکنند. همه مددجویان مشغول در آشپزخانه، کارت سلامت دارند و حقوق هم دریافت میکنند. پس از آن به پلههایی میرسیم که ما را به طبقه دوم و کارگاههای آموزشی میبرد؛ درب شکل سنتی دارد و پلههای آهنیش زرد رنگ است. وارد کارگاهها میشویم، مددجویان مشغول به آموزش و کار هستند و صدای موزیک در سالن پخش شده است. ندامتگاهی با دهها کارگاههای آموزشی قالیبافی، شمعسازی، نقاشی روی چرم، رایانه، خیاطی و چندین کارگاه دیگر در این کارگاهها آموزش داده میشود و هر جای آن نقشی از حضور فعال مددجویان دیده میشود. روی دیوارها پر از تابلوی منبت و نقاشی است. روی میز ورودی، رومیزیای سرمهدوزی شده دیده میشود و در اتاق مسئول کارگاه نیز آیینههای سنتی قرار دارد. مسعودی مسئول کارگاه میگوید: در پایان سال 91، تعداد زیادی کارآموز دوره دیده و مدارکشان را دریافت کردهاند، حتی طرح جلد مدارکشان را خودشان تهیه کردهاند و در سال جاری نیز تا به امروز تعدادی دیگر مدرک فنی- حرفهای دریافت کردهاند. مربیان از سازمان فنی و حرفه ای به اینجا فرستاده میشوند و آموزشهای خوبی به مددجویان میدهند. قالیبافی، تابلوهای سهبعدی، نقاشی روی پارچه، شمعسازی، سفالگری، خیاطی، کامپیوتر، آرایشگری، منبتکاری، نقاشی روی چرم، نقاشی روی بوم و... انواع کلاسهایی است که در این زندان به مددجویان آموزش داده میشوند. توانمندسازی زنان مهمترین سیاستی است که در ندامتگاه دنبال میکنیم به گفته خانم حیدری، معاون زندان، توانمندسازی زنان مهمترین سیاستی است که در ندامتگاه دنبال میکنیم؛ چراکه این زن پس از آزادی میتواند با مدرکی که در دست دارد وام بگیرد و شروع به اشتغالزایی نماید. همه به آموزش و یادگیری مشغول هستند، کلاس کامپیوتر از همه کلاسها شلوغتر است. در کلاس نقاشی روی چرم یکی از زندانیان عکسی از عزتالله انتظامی کشیده که البته ناتمام باقی مانده است؛ چراکه این مددجو چند روز قبل با رضایت شاکی آزاد میشود. به جرم حمل مواد محکوم به حبس ابد است در انتهای کلاس زنی نشسته که دستانش پر از برآمدگیهایی ست که نشان از خودزنی میدهد. بسیار افسرده است و اصلاً حوصله صحبت ندارد. فقط میگوید به جرم حمل مواد محکوم به حبس ابد هستم و پسر سه سالهام با پدرش زندگی میکند. وقتی زن سرپرست خانوار باشی همه یک جور دیگر نگاهت میکنند در اتاق نقاشی روی تابلو، زنی بسیار خوشپوش مشغول کشیدن تابلوست. سه ماهی است که به این ندامتگاه آمده و وقتی علتش را میپرسم شروع به گریه میکند. میگوید پسرم امسال کنکور قبول شده و او در اینجا به سر میبرد. از همسرش جدا شده و با خانوادهاش زندگی میکند و حضانت پسرش نیز به عهده اوست. در یکی از بهترین منطقههای تهران سالن آرایش داشته است که یک روز پسرخالهاش مقدار زیادی طلا به او میدهد و از او میخواهد آنها را برایش نگهداری کند، ولی مأموران این زن را با 110 میلیون تومان طلا دستگیر میکنند و جرم سرقت برایش نوشته میشود. میگوید همه خسارت صاحب طلاها را داده است، ولی شاکی راضی به رضایت نمیشود و پسرخالهاش نیز فراری است. میگوید وقتی زن سرپرست خانوار باشی همه یک جور دیگر نگاهت میکنند؛ همه میخواهند ازت سوءاستفاده کنند و کسی نیست که دردت را بفهمد. هوا خیلی سرد بود؛ من و مادرم و خواهرم پدر بداخلاق و معتادم را کشتیم در اتاق منبتکاری، دختر 18 سالهای مشغول به کار است. تازه از کانون اصلاح و تربیت به اینجا منتقل شده، کنارش مینشینم از سختی کار منبتکاری صحبت میکنیم، میگوید: سخت است، ولی من کارهای سخت را بیشتر دوست دارم. وفتی میپرسم چه شد که به اینجا رسیدی؟ بعد از سکوتی طولانی میگوید: شب خیلی بدی بود، هوا خیلی سرد بود من و مادرم و خواهرم پدر بداخلاق و معتادم را کشتیم. به اینجا که میرسد میگوید: نمیخواهم در موردش حرف بزنم، بهتر است از منبتکاری حرف بزنیم. دستهایم یخ میکند و من به این فکر میکنم که قانون چه سرنوشتی را برای این دخترک جوان رقم خواهد زد. کارگاه خیاطی با کمبود پارچه برای آموزش مواجه است روبروی کارگاه منبتکاری نیز اتاق خیاطی است؛ البته مسئول این کارگاه میگوید که ما با کمبود پارچه برای آموزش افراد مواجه هستیم و باید فکری برای رفع این مشکل اندیشیده شود. در کارگاه سفالگری نیز دو دختر بسیار جوان مشغول کار هستند، طرح را درست میکنند و داخل کوره میگذارند. مسئول کارگاه اشتغال و حرفهآموزی میگوید: همه این آثار قرار است در بازارچههای خیریه به فروش برسد و ما امیدواریم استقبال خوبی از این آثار به عمل آید. من بیگناهم! روبروی کارگاههای آموزشی، کارگاه اشتغال قرار دارد و در میان این دو کارگاه سالن بزرگی است که چندین تلفن عمومی دیده میشود، یک نفر مشغول صحبت کردن با تلفن است و وقتی ما را میبیند به سمتمان میآید و درخواست کمک میکند و چندین بار میگوید: "من بیگناهم" اما حکم او به جرم حمل و توزیع موادمخدر اعدام است و شاید به زودی اجرا شود. وارد کارگاه میشویم، دور تا دور قالیبافان مشغول به کار هستند و در وسط این سالن بزرگ هم بیش از 100 چرخ خیاطی قرار دارد که مددجویان مشغول دوخت کیف هستند. اداره تعاون با زندان قرارداد همکاری بسته است مسئول این کارگاه که از سوی اداره تعاون استان به اینجا آمده، میگوید: اداره تعاون با زندان قرارداد همکاری بسته است و بر این اساس مددجویان در این کارگاه مشغول به کار میشوند و ماهانه چیزی نزدیک به 80 هزار تومان دریافت میکنند. از 9 صبح تا 12 ظهر هم کارشان ادامه دارد. از کارگاه خارج میشویم و به سمت بالابری میرویم که ما را به حیاط ندامتگاه هدایت میکند. خانم حیدری معاون زندان میگوید حجم کار در ندامتگاه بسیار زیاد است و گاهی اوقات وقتی در خانه مشغول شنیدن حرفهای دخترانم هستم، خوابم میبرد. انتقاد از خلأ قانونی در خصوص حمل مواد مخدر معاون ندامتگاه زنان شهرری از وجود خلأ قانونی در خصوص حمل مواد مخدر انتقاد میکند و میگوید: انتظار میرود مسئولین قانونگذار کشور در خصوص جرائم موادمخدر تغییراتی را در نظر بگیرند؛ اکثر زنانی که در این ندامتگاه به سر میبرند به خاطر سوءاستفاده سوداگران موادمخدر به این روز افتادهاند. خیلی از این زنان، سرپرست خانوار هستند و برای تأمین هزینههای زندگی خود و فرزندانشان مجبور میشوند به حرف این افراد سودجو گوش دهند و بستههایی را جابجا کنند که از داخل آن خبر ندارند، غافل از اینکه مواد مخدر در آنها جاسازی شده است و زندگی این زنان را به بازی میگیرد. وی ادامه داد: چندی پیش خانمی به جرم حمل موادمخدر دستگیر و زندانی شد، او سرپرست خانوار است و فرزندی بیمار دارد و به ازای دریافت دو میلیون تومان قبول میکند بستهای را که فکر میکرده داخل آن کمپوت است، از کشور جابجا کند. غافل از اینکه در داخل این کمپوتها مواد مخدر جاسازی شده و حالا این زن باید برای مدت بسیار زیادی در زندان بماند. بسیاری از زنان زندانی آرایشگران یا مدیران باشگاههایی هستند که فکر میکردند قرص لاغری میفروشند حیدری تصریح کرد: از سوی دیگر باید نهادهای فرهنگی مثل صدا و سیما در خصوص این سوءاستفاده سودجویان مواد مخدر هشدار دهند. بسیاری از زنان زندانی ما آرایشگران یا مدیران باشگاههایی هستند که فکر میکردند قرص لاغری میفروشند؛ در حالیکه قاچاقچیان مواد مخدر، شیشه را به جای قرص لاغری به آنها میفروختند. پس بهتر است مسئولین فکری برای این مشکلات کنند. در حین صحبت هستیم که به اتاق رئیس ندامتگاه میرسیم. 95 درصد کارهای این ندامتگاه بر دوش زنان است رئیس ندامتگاه زنان از مدیریت خوب زنان در این ندامتگاه تشکر میکند و میگوید: 95 درصد کارهای این ندامتگاه بر دوش زنان است و آنها به بهترین نحو مسئولیتشان را انجام میدهند و کارهای اندکی در این زندان به عهده مردان است. وی اظهار داشت: همه زنان مجرم در مناطق 22گانه تهران و شهرهای حاشیهای آن چون کرج، قرچک، ورامین و پیشوا به این زندان منتقل میشوند. پیش از این زندان زنان در کنار زندان مردان قرار داشت و طرح زندان زنان شهرری از اردیبهشت ماه سال 90 به صورت پایلوت آغاز به کار کرده است. در این ندامتگاه 32 رشته آموزشی برای زنان در نظر گرفته شده است مدیر این ندامتگاه زنانه ادامه داد: در این ندامتگاه 32 رشته آموزشی برای زنان در نظر گرفته شده است و امکاناتی چون ادامه تحصیل، مشاوره، وسایل ورزشی، کارگاه اشتغال و ... برایشان فراهم شده است؛ به طوریکه تاکنون و در طول این 2 سال فعالیت، تعداد قابل توجهی از مددجویان مدرک آموزش فنی و حرفهای دریافت کردهاند. نگاه مسئولان قوه قضائیه و دادگستری به این ندامتگاه بسیار ویژه است رئیس ندامتگاه شهرری نگاه مسئولان قوه قضائیه و دادگستری به این ندامتگاه را بسیار ویژه دانست و تصریح کرد: زنان قشر آسیبپذیر جامعه هستند و از همینرو مسئولان قوه قضائیه و دادگستری نگاه ویژهای به این زندان دارند و شاید بتوان گفت بهترین امکانات را به ما ارائه میدهند. رئیس ندامتگاه زنان نیز از فقدان مهدکودک در زندان زنان انتقاد کرد و گفت: ضرورت این امر در تنها ندامتگاه زنان کشور احساس میشود و انتظار میرود مسئولین برای ساخت مهدکودک در کنار زندان فکری کنند. هر روز 4 قاضی زن از سوی دادستانی در ندامتگاه حضور دارند وی به نحوه تعامل با قضات اشاره کرد و افزود: هر روز 4 قاضی از سوی دادستانی در ندامتگاه حضور دارند و همه این قضات از جامعه زنان هستند؛ چراکه مشکلات زنان را بهتر از یک قاضی مرد درک میکنند و هدف ما این است که این قشر آسیبپذیر در بهترین شرایط به سر برند. کسری بودجه از مهمترین مشکلات ما در ایدهآل شدن این ندامتگاه است این مسئول به مشکلات موجود نیز اشارهای کرد و گفت: کسری بودجه از مهمترین مشکلات ما در ایدهآل شدن این ندامتگاه است و قطعاً با تأمین بودجه فعالیتهای بیشتری را برای مددجویان در نظر خواهیم گرفت. به علاوه اینکه باید تعامل بهزیستی، کمیته امداد و شهرداری برای گسترش کارهای فرهنگی در زندان بیشتر شود. تدبیری برای سوءسابقه این افراد اندیشیده شود رئیس ندامتگاه در پایان صحبتهایش از مسئولین خواست تا تدبیری برای سوءسابقه این افراد اندیشیده شود؛ چراکه این مددجویان پس از آزادیشان از زندان به راحتی نمیتوانند در جایی مشغول به کار شوند و تا آخر عمر باید چوب اشتباه و خطایشان را بخورند؛ در حالیکه همه افراد حق زندگی دارند. نزدیک ظهر است، کار ما تمام میشود، ولی قصه پرغصه زنان ندامتگاه شهرری گویی تمامی ندارد. همچنان باد گرم میوزد و درختهای نارون تکان میخورند و درب آبی و سفید رنگ نیز با این باد ملایم باز و بسته میشود و من به این درب خیره میشوم و به همه زنانی فکر میکنم که به خاطر یک اشتباه، یک عصبانیت کوچک، سادهلوحی زیاد، خانوادهای پریشان، گیر افتادن در دام سوداگران موادمخدر و هزار زخم پنهان دیگر در این جامعه، در حبس به سر میبرند و چارهای جز صبوری ندارند. |